طاعت و احسان
یادداشتی از مسعود راستی عضو شورای شعبه خوزستان
امام علی علیه السلام در خطبهٔ ۱۹۳ که به خطبهٔ هَمّام معروف است به توصیف متقین میپردازد. هَمّام بن شریح از امام میخواهد پرهیزکاران را چنان برایش وصف کند کانه آنان را مینگرد؛ امام فرمود: یا هَمّام اِتَقِّ الله و اَحسِن، فان الله مع الذین اتقوا و الذین هم محسنون. " ای همام از خدا بترس و نیکوکار باش که خداوند با آن انیست که پرهیزکاراند وآنان همان نیکوکاران اند ". همام دست بردار نبود و اصرار ورزید تا آنکه امام صفات و خلقیات پرهیزکاران را به تفصیل بیان فرمود؛ آوردهاند که همام با پایان سخن امام نالهای زد و جان داد. همان جمله کوتاه در آغاز خطبه به زبان امروزی منشور زیست مسلمانی است. دامنهٔ کار نیک گسترده است، از نشان دادن روی خوش به دیگری تا تحمل و رعایت حقوق او، تا رسیدگی به وضعیت آسیب پذیران و آسیب دیدگان، همان مستضعفان در فرهنگ صدر انقلاب که گویی در قاموس برخی امروزیان فراموش شدهاند و هم نشین آن یعنی مستکبران، و به وجه اکمل آن، استکبار جهانی صد البته هنوز به حیات خود ادامه میدهد. اما چرا بخشی از مردم، که تحقیقاً نمیدانیم از نظر آمار چه وزنی دارند، برای افطاری دادن به مردم غزه آن همه سروصدا به پا کرده خواستار تحریم کمک به کمیتهٔ امداد شدهاند؟ آیا واقعاً حجم کمکها به مردم فلسطین و لبنان آنقدر تعیین کننده است که هرچه کمبود در داخل داریم باید به پای آن نوشته شود؟ ضعف ساختار اقتصاد و مدیریت در کشور چنان است که اگرهمان کمکها، که نمیدانیم چقدر است، متوجه داخل شود معلوم نیست به درستی در جای خود صرف شود و سنگی از پیش پای کسی بردارد. ساختاری که در مهار نقدینگی افسار گسیخته ناتوان است چگونه از پس ساماندهی وضعیت اقشار زیر خط فقر برمی آید؟ همه از خروج میلیاردها دلار ارز از کشور ظرف چندماه منتهی به افزایش نرخ برابری دلار و ریال سخن میگویند اما شفاف سازی نمیشود که چه کسی و به چه مقصدی این کار را کرده است. طبعاً مشکل است به چند دقیقه فیلم بی نام و نشان، که جعبههای انباشته از دلار همراه با عکس کاندیدای انتخابات عراق را نشان میدهد، اعتماد کرد اما سابقهٔ ارسال نقدی دلار برای کمک به دولت افغانستان از دورهٔ خاتمی وجود دارد.
بگذارید اول تکلیف درست بودن ادعای معترضان را روشن کنیم و بعد به ادامه بپردازیم؛ میدانیم که در مصرف زکات فطره گفتهاند اول فقیر خانواده بعد فقیر همسایه بعد فقیر هم شهری و سپس سایر فقرای مقیم دیگر شهرها را مد نظر داشته باشید و همین معیار را در سایر صدقات و خیرات میتوان به کار گرفت. تا اینجا ادعای معترضان وجهی دارد اما در دنیای به هم پیوستهٔ امروز که در چشم به هم زدنی همه از همه چیز باخبر میشوند نمیتوان نسبت به هم نوعان خود بی تفاوت ماند. در حوادث و بلایای طبیعی، چه رسد به جنگها و درگیریها و آوارگیها، یکی از راههای همدردی نمودن همین کمک هاست که حتی در نزدیکی دولتها به همدیگر مؤثر واقع میشود؛ نمونه اش کاهش اختلاف میان ترکیه و یونان به خاطر کمکهای انسان دوستانه هردو طرف پس از وقوع زلزله به هم دیگر است که از آن به دیپلماسی زلزله یاد شده است. معترضان این را به خوبی میدانند، آنچه نمیدانند این است که چقدر کمک و به چه شکلی اختصاص یافته است. به آن اعتراض میکنند تا این روشن شود. وقتی فیلمی پخش میشود که شهروند لبنانی، پس از بازسازی ویرانیهای حملهٔ اسرائیل به جنوب لبنان در سال ۲۰۰۵، میگوید همهٔ اینها با کمک ایران بهتر از اول بازسازی شده است، این سؤال در ذهن معترضان مینشیند که چرا خرمشهر و آبادان بهتر از اول بازسازی نشده است؟ چرا آسیب دیدگان از زلزلهٔ ورزقان و سرپل ذهاب از چنین کمکهایی بهره نمیبرند؟ حتی اگر در اصالت فیلم شهروند لبنانی شک کنیم در سخنان سیدحسن نصرالله، که گفته است تا در تهران پول هست ما هم در لبنان پول داریم، نمیتوان تردید کرد.
توضیحات رئیس کمیتهٔ امداد کاملاً درست بود اما معترضان به همان دلایل پیش گفته کوتاه نیامدهاند. این پدیده ناشی از کاهش اعتماد به نظام است. وقتی مردم از زبان مؤسسات خارجی از میزان کمکها به سوریه و لبنان و غزه آگاه میشوند و همزمان از مسئولین دو مطلب، میزان کمک و دلیل کمک، را نمیشنوند، اصالت و ماهیت کمکها زیر سؤال میرود. کمکها اساساً دو گونه است: انسان دوستانه و سیاسی- نظامی. کمکهای انسان دوستانه ذهن کسی را درگیر نمیکند اما آنچه که در راستای سیاست خارجی کمک میشود ممکن است محل اعتراض واقع شود؛ در اینجا هم دو نکته اهمیت دارد: یکم اینکه این کمکها مختص به ایران نیست و همهٔ کشورها با اغراض و مطامعی که در جهت تحکیم منافع ملی آنهاست اینگونه عمل میکنند. ایران در گذشته هم از این دست کمکها داشته است چه هنگام خرید سهام فولاد کروپ آلمان و چه در لشکرکشی به ظفار. اروپا و امریکا هم دارند؛ دوم آنکه این کمکها علنی است و میزان و کیفیت آن معلوم است؛ مثلاً امریکا به مصر، پس از توافق کمپ دیوید، سالانه کمک میکند و در دورهٔ مرسی قرار بر تجدید نظر بود که دورهٔ مرسی به سرآمد. همینطور است کمک به پاکستان. مطمئناً در امریکا فقر، حسب آنچه مخالفان ترامپ میگویند، بی داد میکند اما منافع دولت امریکا بر ادامهٔ این کمک هاست. برای پرکردن شکاف بی اعتمادی باید مردم رانسبت به این کمکها آگاه ساخت. مسئولین در مورد توجیه دکترین امنیت ملی برای مردم کوتاهی میکنند و در عمل بار را به دوش رهبر انقلاب نهادهاند که ایشان در بارهٔ جنگ با داعش گفتند اگر امروز با داعش در سوریه نجنگیم فردا در تهران باید با آنها بجنگیم. اما این کافی نیست و وظیفهٔ مقامات امنیت ملی است که به تفصیل شفاف سازی کنند؛ منظور البته شعار دادن نیست که هیچکس را قانع نمیکند و یا خزعبلاتی از قبیل اینکه سوریه برای ما مهمتر از خوزستان است!. این را میدانیم که حمایت از مظلومان در سراسر عالم در قانون اساسی به روشنی آمده است اما نحوهٔ عمل و اثربخشی آن شایان تأمل است. در توجیه حضور در سوریه این مطلب روشن نیست که چرا به رغم اعلام موجودیت داعش و قدرت گرفتن آن در عراق هم مرز با ایران، شهدای ایرانی مربوط به نبردها در سوریه غیر هم مرز است و اساساً چرا دفاع از ایران و منافع ملی ایران مطرح نشد و درعوض موضوع دفاع از حرم و برانگیختن احساسات مذهبی مردم به میان آمد؟ هرکس از آغاز بحران سوریه در بارهٔ دخالت ایران حرفی داشت پس از سربرآوردن داعش که یکی از اهداف، و شاید تنها هدف، آن نابودی شیعه و ایران بود تردیدی در کلیت حضور در سوریه نداشت و میماند اینکه چرا ما همیشه گوشت دم توپ باشیم و شریک به مدد تکنولوژی برتر و اسلحهٔ پیش رفته برنده باشد؟
اگر کمکهای سیاسی و نظامی در جهت تحکیم منافع ملی باشد غالباً مورد اعتراض واقع نخواهد شد مگر اینکه تعریف از منافع ملی گوناگون باشد؛ چنانکه گروهی منافع ملی را در پرتو باستان گرایی افراطی تعبیر میکنند و دیگرانی امکانات و منابع کشور را در اختیار داشته و با افتخار میگویند نام ایران پسوند عنوان سازمان آنها نیست و انگشت در جهان کرده و مستکبر میجویند. میتوان تعریفی جامع و مانع از امنیت و منافع ملی ارائه کرد که همه پذیر باشد؛ اینکه آنچه مربوط به حفظ تمدن و فرهنگ ایرانی است در حوزهٔ منافع ملی قرار گیرد. بدین اعتبار و برای مثال گسترش زبان و ادبیات فارسی در جهان و حفظ و تقویت آن در حوزهٔ تمدنی زبان فارسی که زمانی در هند زبان رسمی دیوانی و فرهنگی بوده و یا آثار آن هنوز در ارتفاعات سرزمین چین به همان زیبایی زبان حافظ و سعدی وجود دارد، دقیقاً در جهت منافع ملی است؛ آیا چنین اهتمامی وجود داشته و دارد؟
ختم سخن آنکه به قول ناصرخسرو قبادیانی:
طاعت و احسان و علم و راستی را برگزین
گوش چون داری به گفت بوقُماش و بوقَتَب
(بوقماش و بوقتب کنایه از ابله و نادان و دنیاپرست)