صادق خرازی:انسداد سیاسی با آغاز به کار «ندای ایرانیان» پایان یافت/ جوانگرایی با شعارها و تمثیلهای «ندا» آغاز شد
ندای ایرانیان: جوانگرایی با گفتمان «ندا» آغاز شد. این ادعای اعضای حزب «ندای ایرانیان» است که سال ۹۳ تشکیل شد و اکنون چهارمین کنگره سالانه خود را پس از فراز و نشیبهای فراوان برگزار میکند. برای بررسی عملکرد و چالشهای پیشروی حزب «ندای ایرانیان»، با دکتر صادق خرازی دبیر کل حزب به گفتوگو پرداخته که در ادامه میخوانید.
* «ندای ایرانیان» وارد چهارمین سال تشکیل خود شده است. مطمئناً چهار سال پرفرازونشیبی را پشت سر گذاشتید. گذاشته حزب چگونه گذشت و آینده ندای ایرانیان را چگونه ارزیابی میکنید؟
حزب «ندای ایرانیان» برآمده از عقل جمعی کنشگران باانگیزه جوان و نوجوانی است که نسبت به آینده سیاسی خود، سرشت و سرنوشت کشورشان احساس مسئولیت میکنند. از همان روزهای اول «ندای ایرانیان» به دلیل اینکه خلاف امر رایج و متعارف احزاب سیاسی که معمولاً نخبگان جوامع احزاب را شکل میدهند و افرادی که سنی از آنها گذشته، تجاربی دارند و موقعیتهای خاص بودند و به تعبیری با کانونهای قدرت در ارتباط بودند، حزب تشکیل میدادند، اما «ندا» از روز اول خلاف این مسیر و جهت عمل کرده و جوانانی پایهگذار این حزب شدند که هیچگونه سابقه و تجارب آنچنانی در زمینه راهیابی به مافیا و کانون قدرت نداشتند و این نقطه، امتیاز «ندای ایرانیان» است که جوانان حزب فارغ از تمامی جدولبندیهای صوری سیاسی برای خدمت به کشور و ملت خود، آرمانی گام برداشتند. این گام آرمان «ندای ایرانیان» با فعلوانفعالات و شناختی که از جوامع حزبی داریم، سر سازگاری نداشت و از روز اول سعی در محکم و محدود شدن اعضای حزب کردند. با تمام این فرازوفرودها و نقطه عطف روزهای نخستین که اعراض عمومی بود و همچنین دوران بعد از انسداد سیاسی، «ندا» شکل گرفت. انسداد سیاسی با آغاز به کار «ندای ایرانیان» پایان پیدا کرد. انسداد سیاسی در ایران دور دوم دولت آقای احمدینژاد توسط مردم بهخوبی تجربه شد. آن انسداد سیاسی باعث شده بود اکثر احزاب اصلاحطلب، روشنفکری و احزابی که دغدغه دین و دولت و هویت ملی داشتند با فقدان جایگاه و پایگاه مواجه شوند. بهطوریکه در آن زمان تنها احزاب حاکمیتی و حکومتی نقش اساسی ایفا میکردند. از سوی دیگر احزاب بزرگ اصلاحطلب نیز در آن زمان دوران سختی و تلخی را سپری میکردند. انسداد سیاسی با تحرکات «ندا» پایان پیدا کرد. «ندا» که به صحنه آمد خطشکنیهایی کرد تا سایر احزاب سیاسی نیز یا خود را احیا کنند و یا تشکیل شوند. «ندا» چنین حقی بر گردن جریانهای سیاسی دارد که توانست با گامهای مهم خود این فضا شکسته و فضای منسدد آن روز را تغییر دهد. در ابتدای کار اقبال عموم مردم و بهخصوص جوانان به ندای ایرانیان مطلب بود اما بعدها «ندا» با پدیده تهدید سیاسی مواجه شد که بیشتر از سوی همفکران و همسنگرانمان در جبهه اصلاحات صورت میگرفت و بهجای اینکه از یک جمعیت فرهیخته جوان با انگیزه استقبال شود و موقعیت و فرصتی که برای دوستانشان بهوجود آمده غنیمت بشمارند، باکمال تأسف این فرصت را به قدری با کجاندیشیها و کجفهمیها تبدیل به تهدید کردند اما «ندا» تمامی تهمتها را تحمل کرد و وارد صحنه جدی سیاسی شد. نمیتوانیم ادعا کنیم که ندای ایرانیان در تمامی زمینهها موفق عمل کرده است. «ندا» در زمینههایی موفق عمل کرده و در برخی زمینهها خیر، اما امیدواریم بتوانیم در آینده از فرصتها بهصورت بهینه استفاده کنیم.
*جوانگرایی، مهمترین شاخصه حزب «ندای ایرانیان» است. دبیر کلی جوانگرا و اعضایی جوان که به آینده خود در عرصه سیاسی میپردازند. امروز ندای ایرانیان تا چه اندازه توانسته احساس جوانگرایی را در مجموعه اصلاحات توسعه دهد؟
حقیقت آن است که جوانگرایی با شعارها و تمثیلهای «ندا» آغاز شد. در انتخابات مجلس و حتی قبل از آن با شعارهایی که جوانان در حزب سر میدادند، «ندا» وارد مرحله جدیدی شد. بهطوریکه جوانان توانستند موقعیت خود را احیا کنند. تا قبل اقدامات «ندا» ادبیات جوانگرایی بهصورت کنونی رایج نبود. تولیدات فکری که اعضای «ندا» آن را به فضای سیاسی تزریق کردند و به همین علت، اتهاماتی به «ندا» وارد شد، امروز تمامی آن ادبیات در بین احزاب اصلاحطلب مورداستفاده قرار میگیرد. زمانی که «ندا» از پوستاندازی اصلاحات سخن به میان میآورد، اصلاحطلبان اعلام کردند مگر پوستی برای اصلاحات باقیمانده که پوستاندازی کند اما اکنون اصلاحطلبان سخن از پوستاندازی اصلاحات و احیای جریان اصلاحات سخن به میان میآوردند. احزاب ایدههای جدیدی را به میدان سیاست آورند که «ندا» از ابتدا بر آنها تأکید داشت. در انتخابات مجلس شاهد بودیم افرادی که دارای سابقه و سلف بودند، کناره کشیدند و فرصت و موقعیت برای جوانان به وجود آمد. اکنون نیز اعتقادداریم علت جوانگرایی افکار ابتدایی حزب «ندا» است. در هر نقطهای به جوانان اعتماد شده، موفقیت و موقعیت مغتنم و مبارکی ایجادشده است.
* ندای ایرانیان برای جوانانی که به دنبال آیندهای در عرصه سیاست هستند، برنامه دارد؟
ادبیات حزب، ادبیات جوانگرایانه است. تفکری و اندیشهای که حزب تولید میکند، موقعیت جوانان را ترغیب میکند که آن ادبیات سیاسی در کنار هویت جوانان بهگونهای تلفیق شود که خروجی مثبتی داشته باشد. البته اینکه جوانان بنشینند که دیگران برای آنها کار کنند. امری نامحال است با این طرز فکر که ما جوان هستیم، به نتیجه نخواهند رسید. گفتار، رفتار، شعار، کنش جوان باید تعیینکننده باشد. عمیق و ریشه تفکر جوان میتواند پایگاه اجتماعی عظیم و قدرتمندی به وجود آورد. جمعیت کشور در حال حرکت بهسوی میانسالی و پیر سالاری است. اگر جوانان قصد داشته باشند که در مقطع کنونی از موقعیت ویژه سیاسی برخوردار شوند، یکراه بیشتر ندارند و آن اینکه جوانان برای احیای موقعیت خود هر کاری که توانایی آن را دارند، انجام دهند. اگر جوانان در این اندیشه باشند که دیگران برای آنها در قاشق نقرهای غذا بریزند و در دهان آنها قرار دهند، غیرممکن است که موفق شوند. تنها راه موفق جوانان در این است که به قاشق خالی دیگران توجه نکنند بلکه به گفتمان ویژهای که خود ایجاد کردهاند بهصورت عمیق باور داشته باشند.
* آقای دکتر چه نیازی به تأسیس حزبی بنام حزب ندای ایرانیان وجود داشت آیا «ندا» ازنظر فکری و حتی اجرایی تفاوتی با سایر احزاب اصلاحطلب دارد؟
برای تفکر نمیتوان مرز و محدودیت ایجاد کرد. در بستر جریان اصلاحطلب نیز تفکرات متفاوتی وجود دارد. بهخصوص حزب «ندای ایرانیان» که به علت نگاه عمیق درون مجموعه خود، کلاسیک میاندیشد. حزبی سیاسی، اصلاحطلب و کلاسیک با دیدگاههای ارزشی کلاسیک که اعتقاد به آرمانها و ارزشهای خود دارد و به آنها معتقد است. با چنین تفکری عدهای حزب ندای ایرانیان را تشکیل دادند و آرمانهای این حزب مشخص است. هدف این حزب در این موضوع نهفته که بهصورت عالی و متعالی زمینهها و بستر عظیم و گستردهای را ایجاد کنیم که در آن بستر و کشکول تمام تفکرات وجود داشته باشد. در تفکر برخی از جنبشهای اجتماعی چپ و یا جنبشهای اجتماعی اصلاحی، تمامی تفکرات قرار نخواهد گرفت و همانطور که شاید عدهای نوع تفکر آرمانی و اصلاحی «ندا» را برنتابند، جوانان «ندا» نیز نمیتوانستند خود را در گفتمان دیگران تعریف کنند. گفتمان «ندا»، گفتمانی چالشبرانگیز نیست. «ندا» پاسدار هویتها، فضیلتها و ارزشهای دینی و ملی و از سوی دیگر پیشتاز جنبش تجددخواهی و نوآفرینی است. «ندا» قصد تلفیق بین سنت و مدرنیته را دارد. باید پذیرفت که در جهانی زندگی میکنیم که مدرنیسم بخشی از هویت جوامع امروز دنیاست. نمیتوان مدرنیته را از جوامع جدا و آن را تقبیحِ کرد. آثار مدرنیته پدیده جهان مدرن است. نمیتوان در این جهان مدرن خود را محدود کرد و از منافع جهان مدرن شد. در دنیایی به زیست میپردازیم که مفاهیم هرکدام بار ارزشی خود را دارد. با چنین تفکری ضرورت حزبی مانند «ندا» کاملاً قابلمشاهده است. آسیبهایی که از عدم وجود تفکری از جنس تفکر «ندا» طی دو- سه دهه گذشته کاملاً مشخص و معین است. زمانی بخشی از جنبشهای اجتماعی حتی جنبشهای اجتماعی چپ اوترا روشنفکر شده بودند. بهطوریکه حتی دفاع مقدس را زیر سؤال میبردند. درحالیکه دفاع مقدس و مقابله با تجاوز بخشی از هویت ملی ملت ایران است. دفاع مقدس بخشی از بار ارزشی بوده که جامعه از مردم، شرف و خون ایرانی دفاع کرده. مگر میتوان این ارزشها را نادیده گرفت اما باکمال تأسف بخشی از جریان جنبش اجتماعی چپ نگاه دیگری پیداکرده بود و آن نگاه آسیبهای جدی ایجاد کرد. لذا ضرورت وجود این تفکر مشاهده میشد و تفکر «ندا» خود را محدود به زمان و مکان نمیکند و خود را محدود به جریان فکری خاصی نمیکند ورای جریانات فکری میاندیشد.
*مهمترین نقاط قوت و ضعف ندای ایرانیان را از سال تأسیس به بعد در چه مواردی میدانید؟
نقطه قوت ندای ایرانیان در جوانگرایی، نوگرایی و ابتکار عمل و خلاقیت است و اتفاقاً نقاط ضعف «ندا» در همان نقاط قوت «ندا» نهفته است. جوانگرایی و عدم پختگی جوان در مواردی باعث شد خوداتکایی جوانان کم شود و در مواقعی سرخورده شوند و حتی به علت کمتجربگی مسائل سیاسی را به گونه دیگری رصد کنند. درنتیجه همان مواردی که نقطه قدرت «ندا» است میتواند به تهدید علیه «ندا» تبدیل شود. «ندا» درمجموع پروژهای قابل دفاع است و اگر در آینده بهخوبی هدایت شود، موقعیت ویژهای خواهد داشت.
*با توجه به برخی موضعگیریهای حزب ندای ایرانیان بهنوعی میتوان «ندا» را حزبی اجتماعی دانست. احزاب اجتماعی تا چه اندازه در شرایط فعلی قدرت مانور دارند؟
علت اصلی تأسیس حزب «ندا» این بود که در تمامی امور اجتماعی حزبی فعال و جدی باشد. تفکر «ندا» یی در تمام حرکتهای اجتماعی حزبی فعال و جدی است. نمیتوانیم نسبت به تحولات اجتماعی که در زندگی مردم رخ میدهد، بیتفاوت باشیم. نمیتوانیم نسبت به مشکلات اجتماعی مردم بیتفاوت باشیم. نمیتوانیم نسبت به بحرانهای اجتماعی که خانوادهها با آن روبهرو هستند، بیتفاوت بود. نباید اینگونه نگریست که بهصرف اینکه حزبی «ندا» حزبی سیاسی است درنتیجه باید نسبت به مسائل اجتماعی بیتفاوت باشد. بخشی از اجتماع و هویت اجتماعی حزب کارکرد خود را در درک واقعیتها و آلام اجتماع دارد. هر اجتماعی موقعیت ویژه خود را در میان فرهنگها و تمدنهای مختلف دارد. اجتماع تاریخ بشر ساختهشده و با تجارب بشر تکوین پیداکرده است. این تجربهها باهم جمع میشود و هویت ملی را میسازد و به فرهنگسازی میکند. هویت و فرهنگ پدیدهای از تجارب بشری در سبدهای اجتماعی است و ما باید از بسترهای اجتماعی موقعیت ویژهای را تعریف کنیم تا این موقعیت ویژه ظرفیت استثنایی خلق کند. ازاینرو حزب اجتماعی حزبی است که در کنار مردم، با مردم و برای مردم فعالیت میکند و بهنوعی دغدغه مردم را دارد و آلام مردم را درک میکند و نمیتواند نسبت به مواردی همچون اشتغال و پارامترها و عناصری که جامعه را تهدید میکند، بیتفاوت باشد. حزب اجتماعی نمیتواند نسبت به زندگی نسل جوان بیتفاوت باشد. حزب اجتماعی نمیتواند نسبت به گرفتارها و معضلات روزمره مردم بیتفاوت باشد. یک حزب اجتماعی حزبی کنشگراست و بهموقع بیانیه صادر میکند ابراز عقیده میکند و بهموقع گفتمان خود را بازتعریف میکند و گفتمان خود را در جامعه به نحوی ارائه میدهد که آن گفتمان تأثیرات اجتماعی خود را داشته باشد.
*برخی عملکردها و تصمیمات و حتی فشارهای ناشی از تحریمهای آمریکا باعث به وجود آمدن نوعی سرخوردگی در جامع و بین جوانان شده است. با این احساس سرخوردگی بهخصوص بین جوانان چه باید کرد؟
یکی از بزرگترین دغدغههایی که نسل جوان با آن روبهرو است این است که قصد دارد نقش یک فیلسوف و مصلح اجتماعی را بازی کند. درحالیکه نقش یک متفکر کمتر از یک مصلح اجتماعی نیست. اگر نقش یک متفکر در جامعه اجتماعی خود را داشته باشیم و آن نقش را درک کنیم و آن متفکر مسائل اجتماعی جامعه را اثبات و درک کند، میتواند امید و چراغ آینده داشت و مشکلات کشور را بهگونهای در معرض حلوفصل قرارداد. ایران و ایرانیان ملت و کشوری هستند که به علت شعارهایی که دادهاند ازجمله استقلال و آزادی و بر اساس تأکیداتی که بر خودکفایی داشتیم و نه شرقی و نه غربی را شعار آرمانی خود میدانیم ازاینرو هزینههای بسیار بزرگی پرداخت میکنیم. هزینههایی مانند دفاع مقدس و تحریم گوشهای از این هزینههاست.
*دیماه سال گذشته بود که ندا آمد که «اصلاحطلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» چرا به اینجا رسیدیم که برخی از مردم در شهرهای کوچک به چنین شعاری در مورد دو جریان سیاسی رسیدند؟
این واقعیت را باید پذیرفت که مردم گرفتارند و زندگی شهروندان در مقایسه با قبل سختتر شده است. مردمی که در این حد سختی را تحمل میکنند، انتظار بلندی هم ندارند. مردم دولتی میخواهند که مشکلات آنها را درک کند. اعتراضات دیماه گذشته را باید در دو مبحث موردبررسی قرارداد. واقعیت آن است که برخی از شعارهای آن سال حق مردم و بیانکننده دغدغهها و مشکلات روزمره مردم بود. بحرانهای ناشی از توسعهنیافتگی، بحران اشتغال، تعطیلی کارخانهها، بیتوجهی دولتمردان به خواست مردم، بیتوجهی افرادی که مسئولیتهای ملی داشتند را در وهله اول باید علت وقایع دیماه سال گذشته دانست. اعتراضات ناشی از این فاکتورها بهحق بود و مردم تمایل داشتند که صدای آنها شنیده شود. مردم فریاد میزدند و به دنبال آن بودند که مسئولان علت شعارها و فریادهای آنها را درک کنند. ازاینگونه اعتراضها باید استقبال کرد. اگر بحرانهای اجتماعی شنیده شود، فضیلتی برای جامعه و حاکمیت خواهد بود اما اگر این بحرانها از صدا فراتر رود و تبدیل به تهدید شود، آنگاه باید نگران بود. البته عدهای در خارج از کشور به دنبال این بودند که اعتراضات بهحق مردم را تبدیل به بحرانی اجتماعی غیرقابلکنترل کنند. تا جایی که بهجای شنیدن صدای مردم، صدای گلوله شنیده شود. البته مردم در آن مقطع شرافتمندانه عمل کردند و دولتمردان نیز آن موقعیت را بهخوبی درک کرده و فهمیدند. مسئولان امنیتی نیز در برابر آن وقایع خردمندانه عمل کردند. اینکه مردم شعار دادند «اصولگرا، اصلاحطلب دیگه تمومه ماجرا» نشان از انتظار مردم از دولتمردان است. مردم انتظار دارند دولت فعلی که در قدرت قرارگرفته برای آنها کار کند. کارنامه دولت در این دوره کارنامه قابل دفاع نیست. مردم ایجاد اشتغال را از دولت طلب میکنند. در دوران احمدینژاد ۴ سال در تحریم قرار داشتیم. در دوران آقای روحانی نیز بر اساس استراتژِی خاصی اقتصاد کشورمان در رکود کامل قرار گرفت. دو جریان تحریم و رکود شرایط اسفباری را در کشورمان به وجود آورده است. تولیدکنندگان و کارآفرینان دیگر توان فعالیت ندارند. مگر عمر مفید یک فرد چند سال است که سیزده سال آن با مشکلات و آسیبهای مختلف اجتماعی طی شود. مردم حق فریاد زدن دارند و حقدارند که از دو جریان اصولگرا و اصلاحطلب عبور کنند. مردم فریاد میزنند چون کسی برای آنها کاری نکرده است. محمود احمدینژاد برای چه تبدیل به پدیده شد چون در دوران اصلاحات سیاسیون به جان هم افتادند و دائماً بین شهردار و اعضای شورای شهر اختلاف بود و درنتیجه مردم آن دیگری را انتخاب کردند و کسی که نقش رابینهود را بازی میکرد رئیسجمهور شد و آن مشکلات را در کشور ایجاد کرد. آن مشکلات مجدداً در حال تکرار شدن است. چرا باید آن مشکلات دوباره تکرار شود. مردم حرف دارند و میخواهند که از مشکلاتشان کم شود نه اینکه گرفتار مشکلات جدیدی شوند.
*چه میزان آقای روحانی بهعنوان رئیسجمهور در به وجود آمدن شرایط موجود دخیل هستند؟
باید بر روی صندلی آقای روحانی نشست تا از منظر دیگری مسائل را مورد تحلیل و ارزیابی قرارداد. نمیتوان همه را یک چوب راند و مصوب تمام مشکلات کشو را روحانی و اطرافیان وی دانست. چنین برداشتی ظلم است. اصلاحات یک پروسه است، حل مشکلات مردم یک پروسه است، آقای روحانی هم بخشی از این پروسه است. اینکه دولت آقای روحانی میتوانست بهتر عمل کند یا نه؟ من جزو افرادی هستم که اعتقاددارم آقای روحانی ظرفیتهای زیادی دارد و میتوانست بهتر از این عمل کند. فکر میکنم خود آقای روحانی نیز به این موضوع معترف باشد. منتها در اینجا مشکل آقای روحانی نیست. سلسله عوامل دیگری هم وجود دارد که مشکلات را تشدید میکند و میتواند حتی بحرانها را کمتر کند.
*بهعنوان دبیر کل جوانترین و جوانگراترین حزب در جریان اصلاحات عدم استفاده از جوانان را در مناصب مختلف تا چه اندازه ضد تشکیلاتی میدانید آیا زمان آن نرسیده که بزرگان اصلاحات دست جوانان را بگیرند و آنها را جایگزین خود کنند؟
کشور ما دچار پیر سالاری شده است. فاصله زیادی بین خرد جمعی و بین تصمیم سازان و تصمیم گیران به وجود آمده است. جامعه ما تصمیمسازی میکند اما متأسفانه تصمیم گیران خلاف خرد جمعی خلاف و خواست اجتماعی تصمیم میگیرند. آب و روغنی در جامعه ایران ایجادشده که باهم قاطی نمیشود. آن روغن، بخش پیر سالار جامعه ایران و آن آب، بخش نوین جامعه است. زمانی که این دو بخش از هم جدا باشند کاری پیش نخواهد رفت. زمانی که به نقش جوانها، موقعیت و انگیزه جوانها توجه نشود. نمیتوان انگیزهای که باعث ایجاد تحول شود را ایجاد کرد. در زندگی فردی اگر انگیزه وجود داشته باشد میتوان در آن زندگی پایه تحولات تازه را بنا کرد. در زندگی اجتماعی نیز همینطور است. جامعهای که در آن انگیزه نباشد، جامعهای مرده است وزندگی که فاقد انگیزه باشد، زندگی خمودی است. چنین زندگی فاقد شادابی است. در این جامعه به جوانانی که در فهم در دنیای مدرن دقیقتر از تجربه پیر سالاران بیتوجهی شده است. انگیزه جوانان را باتجربه مدیران سن بالا تلفیق شود، تحول ایجاد خواهد شد. هرکدام از این دو از هم جدا باشند، به نتیجه نخواهند رسید. حتی اگر به جوانان موقعیت داده شود و آن جوان بدون تجربه باشد، احتمالاً آسیب خواهد زد. درنتیجه ارزش دارد که به ریسک دست زد. موقعیتها را باید در اختیار جوانان قرارداد و تنها راهی هم که میتواند کشور ما را بیمه کند بدون تردید جوانگرایی است. اتفاقاً آقای خامنهای بهعنوان رهبری جامعه اسلامی این موضوع را بیشتر از دولتمردان درک کرده است. انتصابهای ایشان در سالهای اخیر نشان میدهد که رهبری انقلاب در تمامی گرایشها اعم از مسئولان انتصابی تا ائمه جمعه از جوانان انتخابشدهاند. امام (ره) نیز همینطور بود. درنتیجه هر جا جوانان حضورداشته باشند میتوانند گام بدارند. آیا نهضت آزادی دهه ۳۰ با نهضت آزادی دهه ۹۰ قابلمقایسه است. نهضت آزادی دهه ۳۰ نوآوری داشت از درون نهضت تفکر خارج میشد و مهندس بازرگان و سحابی جوانان صاحب انگیزه بودند که نهضت را در قبل از انقلاب ساختند. این موارد نشان میدهد پیر باوری هنوز در دل جوانان وجود دارد. تنها راه گریز از این شرایط باور به نقش جوانان است. برخی از وزرا در ابتدای انقلاب زیر ۳۰ سال بودند. وزیر ۲۸ ساله هرروز بر ترک موتور و هواپیما خدمت میکرد اما اکنون وزیری که ۲۰ سال است که وزیر است و امضاهای او بااحتیاط است درنتیجه کشور به شرایط فعلی افتاده است. درنتیجه باید همواره از جوانان برای ایجاد تحول استفاده کرد.
زوم
- انسداد سیاسی با آغاز به کار «ندای ایرانیان» پایان یافت
- «ندا» خطشکنی کرد تا سایر احزاب خود را احیا کنند
- «ندا» تمامی تهمتها را تحمل کرد و وارد صحنه جدی سیاسی شد
- جوانگرایی با شعارها و تمثیلهای «ندا» آغاز شد
- جوانان دنبالهرو باشند، بهجایی نخواهند رسید
- جوانان «ندا» نمیتوانست خود را در گفتمان دیگران تعریف کند
- گفتمان «ندا»، گفتمانی چالشبرانگیز نیست
- «ندا» قصد تلفیق بین سنت و مدرنیته را دارد