نامه ی دکتر سید محمد صادق خرازی به نداییان
دل نوشته دکتر سید محمدصادق خرازی دبیرکل حزب ندای ایرانیان به اعضای حزب به مناسبت سومین سالگرد صدور مجوز حزب:
به نام خدا
هم ندایان عزیز سلام
سه سال از مجوز و ۵ سال از تاسیس حزب ندای ایرانیان گذشت بیش از ده هزار عضو جوان باانگیزه و هدفمند و ۴ کنگره عظیم و ده ها جلسه خرد و کلان و ده ها نامه به روسای قوا برای بهبود زندگی و بهبود وضعیت مردم در کارنامه این حزب نو پای جوان است، از هنگامیکه آمدیم چقدر فحش و ناسزا به این مجموعه جوان گفتند. اما برای ما تمرین دموکراسی بود. گفتیم آمدیم تا اصلاحات از درون آغاز و نسل جدیدی با آرمانهای نو اصلاحی وارد معرکه سیاست ایران شود. پوست اندازی که مهمترین ویژگی هر جریانی است با اهانت و شماتت بظاهر خودی ها و با بدبینی غیر خودی ها دستمایه نقد ندا و تخریب کادر رهبری حزب شد.
ندا نیامده بود که جای کسی را غصب کند. ندا امده بود تا بنیان اخلاق در سیاست، حرکت متواضعانه جمعی، سامان مند کردن مجموعه تلاش های دل انگیزان و دل دادگان استقلال و پیشرفت و توسعه کشور شود.
ندا ۵ سال ایستاد. چون سهند و دماوند. نامردی ها و بد رفتاری ها و بی اخلاقی ها را تحمل کرد و اشکش در درون دره های دلش جاری شد چون ارس و کارون رودهای پر اب و گهگاه خشک جیحون.
ما آرمانی بلند داشتیم و داریم نمیخواهیم نردبان ترقی ژن های برتر باشیم و نمیخواهیم از آفتاب گداختگان صحنه های سخت و تلخ روزگار دشوار و سختی باشیم که ماجرای ارباب ورعیتی سیاست را تکرار کنند ما آمده بودیم و آماده ایم تا دستان همه سیاست ورزان خدمت گذار رابه گرمی بفشاریم.
ندا یعنی مدرسه عشق، یعنی دلدادگی برای مردمی شریف، یعنی جانبازی برای امتی فرهیخته، یعنی سربازی برای ملتی فرزانه، ملتی که امروز زبانزد خاص و جهان است.
ملتی که درس مقاومت داد و میخواهد راه ترقی و رفاه را برای مردمانش طی کند. ندا یعنی پیوند شعار و شور بینش و اندیشه آغاز و پایان. ندا یعنی مدرسه امید آفرینان هزاره تمدن ساز. ندا یعنی نماد فضیلت ها و اسطوره در برابر رذیلت ها.
این صدای بلند ندای فریبا و دلربا بود هر ندایی یک امت بود هر ندایی ژنرال مستقل سیاسی بود. اما ما را بر نتابیدند بر کاروان در حرکت ما یورش نا بخردانهبردند از اقالیم دولت بهار ما را کوبیدند تا قدرت داران در متن حاکمیت از اصلاح طلبان مافیایی که شب ها تصمیم میگرفتند و روزها ابلاغ میکردند کهچشم و گوش بستهمرید باشیم. آنها ادای مرادان را در بیاورند و اگر سینه مان ستبر بود ما را به هر قیمت نابود سازند و مکرو و مکر الله والله خیر الماکرین.
ندائیان چه غریبانه سر در غربت سرد یخ زده سیاست با چشمانی اشک بار نظاره گر بد رفتاریها مدعیان قدرت و سیاست شدند.
اکنون ما هستیم و آرمان هایمان. ما هستیم و مسئولیت جمعی و بی تکلف تاریخی..
سید محمد صادق خرازی