یادداشتی از دکتر سجاد سالک عضو شورای مرکزی حزب
ساده اما اعجازگونه !
اینها در جای خود اهمیت داشتند اما هیچکدام مهمترینش نبودند. مهمترینش «گفت و گو» و تعامل با بچه های تشکل ها بود. کاری که اینقدر بدیهی است شاید خیلی به چشم نیاید اما درد کشور ما عدم گفت و گو است.
اگر سفر می رفتیم برای کار اداری نبود. می رفتیم که حرف بچه ها را بشنویم، اگر تا دیروقت بیدار می ماندیم از سربیکاری و برای شب نشینی نبود، می نشستیم تا گلایه های جوانان را بشنویم.
گفت و گو در ظاهر خیلی ساده و دم دستی می آید اما واقعاً راحت نیست. اگر راحت بود خیلی از مسئولان از گفت و گو با مردم فرار نمی کردند. گفتگو، وعظ و خطابه نیست. گفت وگو شنیدن صریح انتقادات است. در گفت و گو باید کنایه ها را تحمل کرد باید انتظارات را شنید و برایش فکری کرد، گره ها را دید و برایش چاره ای کرد. در میانه گفت و گو باید آمادگی مواجهه با عصبانیت و فریاد مخاطب را هم داشت و صبوری پیشه کرد.
گفت و گو در ظاهر خیلی پیش پا افتاده است اما در عمل، هزار پیچیدگی دارد و خیلی ها تن به آن نمی دهند. وقتی می توان در سفرها از فرودگاه مستقیم وارد بخش تشریفات شد، وقتی می توان بهترین تفرجگاه ها را رفت، وقتی می توان شباهنگام استخر و تفریح رفت، چرا بحث و گفت و گو؟ در مباحثه کسی تعریف و تمجید نمی کند و شاخه گل نمی آورد؛ شهروندی که از زندگی اش می زند و پای بحث می آید یا شکایتی دارد، یا انتظاری یا مطالبه ای یا دردی.
با همه سختی ها اما گفت و گو معجزه می کند. دل ها را نزدیک می کند، درک متقابل را افزایش می دهد، سوتفاهم را برطرف می کند، عصبانیت ها را کاهش می دهد و البته در مواردی گره ای هم باز می کند.
این روزها که کرونا، امکان گفت و گوی حضوری را محدود کرده، گفتگوهای مجازی بیشتر و پررنگ تر از قبل ادامه دارد اما اعتراف می کنم در برابر حجم بالای پیام ها امکان پاسخگویی ندارم. نه که خستگی به همراه بیاورد. نه اصلاً. اما واقعاً نمی رسم در برابر کثرت و تنوع مسائلی که از طریق واتساپ، تلگرام، اینستاگرام، اسکایپ و پیامک منتقل می شود پاسخگو باشم. به این بهانه خواستم عذرخواهی کنم از آنهایی که این مدت پیامی فرستادند اما فرصت نکردم باب گفتگو را باز کنم. عفو بفرمایید.