وقتی تاریخ یادمان داد که وطن مهمتر است
حسام عسگری

وقتی تاریخ یادمان داد که وطن مهمتر است
حسام عسگری
گاهی وطن آنقدر بزرگ است که حتی تلخیهای حکومت را باید در سایهاش فراموش کرد.
در سالهای تاریک جنگ جهانی دوم، وقتی چکمهی متفقین بیاجازه بر خاک ایران فرود آمد، بسیاری از نخبگان کشور نه دلبستهی رضاشاه بودند و نه خاطرهی خوشی از استبداد خشن او در دل داشتند. کسانی چون محمدعلی فروغی، سالها خانهنشین شده بودند؛ کنار گذاشتهشده از عرصهی سیاست، تحقیرشده، خاموش.
اما وقتی ایران، وطن، در آستانهی فروپاشی بود، وقتی غرور ملی لگدمالِ قدرتهای بیگانه شد، کمتر کسی گفت "آخجون رضاشاه رفت و ایران آزاد شد "
دشمنی با دیکتاتور، دلیلی نشد که کسی به اشغال ایران رضایت دهد. چون وطن، حتی وقتی زخمخورده است، عزیزتر از آن است که طعمهی گرگها شود.
محمدعلی فروغی، همان روشنفکر منزوی، همان سیاستمدار مطرود، دوباره برخاست. نه برای رضاشاه. نه حتی برای رضاشاهی دیگر. برای ایران.
او آمد تا شاید تکهپارههای غرور ملی را در چمدان تجربهاش جمع کند؛ تا ایران، ایران بماند. تا پرچم بر زمین نیفتد.
جنگ جهانی دوم، با همهی مصیبتهایش، آزمونی بود برای آنان که میان خشم شخصی و مصلحت ملی فرق گذاشتند.
ملت دیدند که اشغالگران چه بلایی بر سر ایران آوردند.
تاریخ همینجاست که به کار میآید؛ برای یادآوری اینکه در بزنگاهها، آنچه باید در مرکز تصمیم بایستد، وطن است؛ نه عقده، و نه انتقام.
وطن، زخمی هم که باشد، خانهی ماست.