لیبرالیسم
لیبرالیسم
از جهات متعددی لیبرالیسم بنیادِ مدرنیتۀ سیاسی است. بررسی و بازخوانی تجدد در غرب و دیگر نقاط جهان نشان میدهد که عموماً مدرنیته با تفکرات لیبرال همراه بوده است؛ چرا که در چارچوب تفکر لیبرال میتوان از مفاهیمی مانند فردگرایی، قرارداد اجتماعی، آزادی اقتصادی، بازار، و دولتِ حداقلی دفاع کرد. مفاهیمی که ارکان مدرنیته را تشکیل میدهند. لیبرالیسم نیز مانند دیگر مکاتب و ایدئولوژیهای سیاسی یک طیف فکری ثابت و همگِن نیست، بلکه تکثری از آرا را شامل میشود. لیبرالیسم اقتصادی بر «بازار» و عدم مداخلۀ دولت استوار است. لیبرالیسم سیاسی با تکیه بر تفکرات جان لاک (1632-1704) از آزادیهای مدنی، مالکیت و دولت محدود دفاع میکند.
لیبرالیسم منتقدین متعددی دارد که خودِ آنها را میتوان در دو طیف منتقدین درونی و بیرونی تقسیم بندی کرد. منتقدین بیرونیِ لیبرالیسم را غالباً میتوان در میان مکاتب سوسیالیستی پیدا کرد که رادیکالترین آنها کارل مارکس بوده است. ولی بارزترین نقد درونی بر تفکرات لیبرال توسط جان رالز (1921-2002) مطرح شد که کوشید بین آزادی و عدالت جمع بزند و خوانشی چپگرایانه از لیبرالیسم ارائه کند.
ورود تفکرات لیبرالیستی به جهان اسلام و ایران واکنشهای بسیار تندی برانگیخت. غالباً طیف سنتی به این تفکرات حمله میکردند و آن را با عباراتی همچون ولنگاری و بیاخلاقی و بیعفتی توصیف میکردند. برای دههها صفت «لیبرال» به عنوان برچسبی برای محکوم کردن افراد استفاده میشد که معنایی نزدیک به بیدین و لااُبالی داشت.
این نوع سوءتفاهمها درحالی مطرح شده که پدران تفکر لیبرال (مثلاً لاک) در غرب بعضاً مسیحیان معتقدی بودند و به دیانت و خداوند اعتقادی راسخ داشتند. سوای از این، کسانی که شُبهۀ تضاد میان «آزادیخواهی (لیبرالیسم)» و «دین» را طرح میکنند، تلویحاً این تردید را پیش مینَهند که گویی دین با آزادی انسان از در مخالفت در میآید!
در پادکستی که در ادامه آمده، بررسی مختصری از تاریخچۀ این ایدئولوژی و مفهوم بنیادین آن – آزادی (منفی و مثبت) – ارائه شده است.