یادداشتی از دریا جلینی نایب رئیس شاخه جوانان شعبه تهران
نقش روحانیت در جنبش ملی شدن صنعت نفت
با وجود آنکه بیش از شصت سال از حوادث جنبش ملی شدن صنعت نفت می گذرد و صد ها مقاله و کتاب در این باره به چاپ رسیده است ولی همچنان ناگفته های بسیاری در این باره وجود دارد که می بایست با کنکاش و جستجو بیان شود، یکی از این موارد کمتر پرداخته شده تعیین حدود و جهت روحانیت در این وقایع است.
نخستین چهره روحانیی که در رابطه با نهضت ملی صنعت نفت مورد توجه قرار میگیرد شخص آیت الله بروجردی مرجع تقلید شیعیان در آن دوران می باشد که حوزه گسترده مقلدین وی علاوه بر ایران پاکستان کشور های حاشیه خلیج فارس افغانستان هندوستان عراق سوریه و لبنان را نیز شامل می گشت این مرجع تقلید از آنچنان قدرت نفوذ معنوی و اقتدار بهرهمند بود که در میان مراجع و علمای زمان وی بی سابقه بود.
در مورد نقش مرحوم آیت الله بروجردی و عدم دخالت وی در امور سیاسی فراوان تاکید شده است، که وی سعی مینمود هم خودش هم حوزه علمیه را از ورود به مسائل سیاسی روز بر حذر دارد.
وی برخلاف سایر روحانیون بلند مرتبه آن روزگار از ورود یا دخالت در جنبش ملی شدن صنعت نفت و یا تایید یا عدم تایید ملی شدن صنعت نفت خودداری مینمود البته که وی در برابر دسیسه چینی های مخالفین مصدق و طرفداران شاهنشاهی با هوشیاری کامل از هرگونه واکنش علیه مصدق خودداری نمود و تلاش کرد جو متشنج قم و حوزه را آرام نماید
در عوض مصدق هم با استفاده از اختیارات قانونی خود با تصویب ماده واحده ای اهانت به مراجع تقلید را مساوی با یک تا سه سال زندان دانست
با این حال در بسیاری از موارد شرعی و دینی آیت الله بروجردی به دولت مصدق به صورت مستقیم یا غیر مستقیم همفکری میداد و همکاری میکرد
دومین شخصیتی که نقش تاثیرگذاری در آن دوران داشت آیت الله کاشانی بود
آِیت الله کاشانی از جمله روحانیون بود که علاوه بر حوزه و مطالب پیرامون آن در عالم سیاست نیز نقش پررنگی داشت، وی در نهضت ملی شدن صنعت نفتچه در زمان همراهی با مصدق چه در زمانی که علیه او بود نقش انکار ناپذیری در وقایع آن روزگار داشت.
شاید بتوان بیشترین تاثیر وی را در قیام ۳۰ تیر جستوجو کرد که با استقبال طرفداران او همراه شد و قیام به سرنجام رسید
اما پس از قیام ۳۰ تیر و دور شدن تدریجی مصدق از بدنه طرفدار مذهبی خود و نزدیکی او به جریانات حزب توده و ضد روحانیون و همچنین اقدامات سو اطرافیان آیت الله کاشانی عملاً باعث پدیدار گشتن ریشه اختلافات مصدق و کاشانی شد.
درواقع ز سال ۱۳۲۹ تا نیمه دوم سال ۱۳۳۱، سالهای همگرایی کاشانی و مصدق است که اوج آن اعلامیه کاشانی مبنی بر استعفای قوام و بازگشت دوباره مصدق و حادثه ۳۰ تیر ۱۳۳۱ است.با وجود این مجموعه علل و عواملی در نیمه دوم سال ۱۳۳۱ و نیمه اول ۱۳۳۲ سبب شد این همگرایی به واگرایی تبدیل شود که این اختلاف و افتراق قطعاً در موفقیت کودتای ۲۸ مرداد نقش داشت. در این مجال به برخی از این اختلافها اشاره میشود.
در ابتدا پس از شکلگیری مجلس هفدهم، کاشانی با ۴۷ رأی به ریاست مجلس شورای ملی انتخاب شد و رقیبش دکتر معظمی ۱۰ رأی آورد. بخشی از اختلافهای بهوجودآمده میان مصدق و کاشانی ناشی از همین موضوع بود. رئیس قوه مقننه از منظر خود به موضوعات نگاه میکرد و ریاست قوه مجریه هم از جایگاه خویش به تدبیر و تمشیت مملکت میپرداخت. موضوعی که اگر خوب تدبیر نشود میتواند سطح نزاع میان دو قوه را بالا ببرد که اتفاقاً این مورد در قضیه کاشانی و مصدق اتفاق افتاد.
مجلس هم با نهایت همکاری به مدت شش ماه با پیشنهاد مصدق موافقت کرد، اما پس از شش ماه و بعد از درخواست مجدد مصدق مبنیبر تجدید این دوره برای شش ماه دیگر کاشانی بهطور علنی موضع گرفت. او در ۲۸ دی ۱۳۳۱ با نوشتن نامه سرگشادهای نوشت: «درخواست چنین اختیاراتی مباین مصالح مملکت و دولت است و فاقد ارزش قانونی است. در گذشته هم نمایندگان اشتباه کردهاند و این اشتباه مجوزی برای تکرار نیست». با وجود مخالفت کاشانی با درخواست دولت، مجلس هفدهم با ۵۹ رأی از ۶۷ نماینده حاضر، به پیشنهاد مصدق مبنی بر تجدید لایحه اختیارات ویژه رأی داد.
سپس در اردیبهشت سال ۳۲ سرلشکر زاهدی برای تحقیق درباره ربودهشدن و قتل افشارطوس، رئیس شهربانی، احضار شد؛ اما او در مجلس شورای ملی تحصن کرد. پس از تحصن سرلشکر زاهدی در مجلس، کاشانی برخلاف تصور همگان با این قضیه موافقت بیش از حد انتظار نشان داد و بر دامنه اختلافهای قبلی افزود. کاشانی به دیدار زاهدی شتافت و از او پذیرایی خوبی هم شد.
سرانجام کاشانی در مخالفت با انحلال مجلس هفدهم، مخالفت همهجانبه خود با مصدق را علنی کرد. او در اول مرداد ۱۳۳۲ گفت: «دکتر مصدق از این نهضت استفاده کرده و هماهنگی با آن نشان داده تا بهوسیله آن حریفهای خود را از حکومت دور سازد و خودش بر مسند صدارت بنشیند و در عرض این ۲۷ ماه یک قدم مفید هم برنداشته است».این سخنان کاشانی با سخنان قبلی او درباره مصدق مقایسه شود، آنجا که گفت: «در این راه همه باید از دکتر مصدق حمایت کنند. مصدق شخصی است بیغرض و نصایح مشفقانه را میپذیرد. من و مصدق هر دو یک هدف داریم. وقتی هدف یکی باشد بههیچوجه اختلافی پیدا نخواهد شد».
با این حال پشتیبانی قاطع چهره های روحانی مانند برادران زنجانی و سید محمود طالقانی و روحانیون همسو با آنها میتوان این برداشت را کرد که اکثریت روحانیت همسو با جریان ملی شدن صنعت نفت قدم برداشت