محمدرضا مرادی عضو شورای سیاستگذاری ندای ایرانیان:

مدیریت قبلی شهر تهران مدیریت شوآف بود/ مردم از صندوق رای روی گردان شده اند/ نهاد انتخابات در ایران دچار کژدیسی شده/ روی گردانی مردم از صندوق رای به شکست هر دوجناح سیاسی ایران منجر خواهد شد/ باید در جامعه اعاده اعتماد انجام شود

۲۹ مهر ۱۳۹۹ | ۱۴:۴۷ کد : ۳۷۸ اخبار مهم مقالات و یادداشت ها
محمدرضا مرادی: به طور کلی باید دو نکته را در این باره عرض کنم: یکی این که عملکرد شوراها قابل ارزیابی نیست؛ چرا که اساساً ارزیابی بر مبنای پارامترهای مشخصی انجام می شود که نمایندگان منتخب قبل از انتخابات به جامعه اعلام کرده اند. یعنی در شعارهایشان گفته اند ما فلان کار و بهمان عمل را انجام می دهیم (برای نمونه: گسترش فضاهای پیاده محور شهری؛ یا شهر دوستدار سالمند یا مانند اینها)، ولی چون در ایران شعارها کلی گویانه و غالباً سیاست زده است نمی توان گفت چقدر موفق بوده اند...
مدیریت قبلی شهر تهران مدیریت شوآف بود/ مردم از صندوق رای روی گردان شده اند/ نهاد انتخابات در ایران دچار کژدیسی شده/ روی گردانی مردم از صندوق رای به شکست هر دوجناح سیاسی ایران منجر خواهد شد/ باید در جامعه اعاده اعتماد انجام شود

در ادامه گفت و گو های انتخاباتی پای صحبت های محمدرضا مرادی عضو شورای سیاستگذاری حزب ندای ایرانیان نشسته ایم که مشروح آن را مشاهده می کنید:

آقای مرادی همانطور که مستحضرید سال پیش رو دو انتخابات ریاست جمهوری و شوراهای اسلامی شهر و روستا را در پیش رو داریم بر همین اساس:
 


۱. عملکرد شوراها را چطور ارزیابی کرده و فکر می کنید مردم دوباره به اصلاح طلبان برای اداره شهرها اعتماد می کنند؟

به طور کلی باید دو نکته را در این باره عرض کنم: یکی اینکه عملکرد شوراها قابل ارزیابی نیست؛ چرا که اساساً ارزیابی بر مبنای پارامترهای مشخصی انجام می شود که نمایندگان منتخب قبل از انتخابات به جامعه اعلام کرده اند. یعنی در شعارهایشان گفته اند ما فلان کار و بهمان عمل را انجام می دهیم (برای نمونه: گسترش فضاهای پیاده محور شهری؛ یا شهر دوستدار سالمند یا مانند اینها)، ولی چون در ایران شعارها کلی گویانه و غالباً سیاست زده است نمی توان گفت چقدر موفق بوده اند.
دوم اینکه (در مورد برای مثال، شورای شهر تهران)، دیگر جایی برای اقدامات تزیینی و دکوراتیو و نمایشی نبوده است. چرا که تیم مدیریت قبلی کارهای نمایشی و شوآف گونه را به حد افراط انجام داده بوده و حالا مجالی برای تیم مدیریتی فعلی (از جمله اعضای شورای شهر) باقی نمانده بوده است.
اما دربارۀ اینکه مردم دوباره به اصلاح طلبان برای اداره شهرها اعتماد می کنند یا که خیر، باید عرض کنم که این مسئله تابعی از اِعراض عمومی و روی برگردانی عموم هواداران اصلاح طلبان از صندوقهای رای است که در انتخابات ۲ اسفند ۹۸ نمود پیدا کرد و باید مورد آسیب شناسی جدّی واقع شود.

 


۲. آنطور که به نظر می رسد سال ۱۴۰۰ با تعدد کاندیداها در هر دو جریان مواجه خواهیم بود، این مساله چه تاثیری در انتخابات ایجاد می کند؟


مشکل اصلی انتخابات سال آتی در گرو قلّت یا کثرت کاندیداهای انتخابات نیست. بلکه مسئله اصلی این است که نهادِ انتخابات در ایران دِفُرمه و کژدیسه شده و کارکرد خودش را از دست داده است. در واقع این مهمترین خطری است که در ایران نهاد انتخابات و متعاقباً سازکارهای مبتنی بر جمهوریت نظام را تهدید می کند. لذا به نظر می رسد فارغ از اینکه کنشگران این عرصه چند نفر اَند یا چگونه اقدام می کنند، باید دلنگران خودِ این عرصۀ کنش سیاسی (انتخابات) بود که عموماً در دهه‌های گذشته همچون یک مجالِ مناسکی به صورت فصلی و مقطعی فرصتی برای مشارکت سیاسی فراهم می کرد و تضمین کننده مشروعیت نظام سیاسی بود. با از دست رفتن این کارکرد، هیجانات سیاسی و مدنی که در زیرلایه‌های اِنتظام اجتماعی متراکم می شوند جایی برای بروز پیدا نمی کنند و می توانند در مقاطعی بحران آفرین بشوند.

 

۳. اصولگرایان خود را از هم اکنون پیروز انتخابات می دانند، آیا این جریان توانسته در برنامه های خود خواست مردم را نمایندگی کند یا صرفاً به دلیل مشارکت پایین خود را در پاستور می بیند؟


عموماً تاریخ دو و نیم دهۀ گذشته نشان داده است که نسبت معکوسی بین مشارکت سیاسی و بخت پیروزی اصولگرایان وجود داشته است؛ بدین معنا که مشارکت بالا به معنای باخت آنها بوده است. در شرایط مشارکت پایینی به دلیل اینکه اصولگرایان یک سبد رای حداقلی ولی تضمین شده دارند، می توانند به بُردشان امیدواری بیشتری داشته باشند. اما، از یک نگاه کلان تر، اگر انتخابات را سازوکاری برای مشارکت مردم در حیات سیاسی جامعه، برای تغییر کم هزینه و مسالمت آمیز سیاستها و سیاستگذاران بدانیم که در نتیجه به تثبیت ساختارها و نهادهای موجود منتهی می شود، باید بگوییم که تحولات اخیر نشانگر آن است که در واقع هر دو جناح بازنده‌اند ولو اینکه یک طرف ظاهراً در انتخابات پیروز شود. یادمان باشد جرزنی در هر بازی‌ای (از جمله بازی سیاسی) در نهایت به از دست رفتن کل بازی منتهی خواهد شد. پس در سطح فردی می توان گفت بله آنها ممکن است پیروز شوند، ولی در سطح جمعی و نهادی باید گفت با این اوصاف همگی کنشگران عرصۀ سیاست در انتخابات پیش رو بازنده اند.


۴. عدم مشارکت گسترده در انتخابات مجلس یازدهم سبب شد اصلاح طلبان مجلس را تمام و کمال به رقیب واگذار کنند، با توجه به وضعیت فعلی کشور (عملکرد دولت، وضعیت سیاست خارجی، وضعیت اقتصادی و…) آیا اساساً شانسی برای کاندیدای اصلاحات در انتخابات پیش رو قائل هستید؟


اگر همین شرایط رخوت سیاسی و انفعال مدنی - جمعی ادامه پیدا کند، شانسی وجود ندارد، چرا که باز هم تاکید می کنم، وضع فعلی را می توان «آپاندیسی شدن» نهاد انتخابات در ایران نامید. بدین معنا که همچون آپاندیس یادآور اندامی است که پیش از این در ارگانیسم (پیکرۀ سیاسی) کارآیی داشته است، ولی حالا بود و نبود آن فرقی ندارد یا حداقل مردم این گونه می پندارند، یا این گونه برای شان تداعی شده، و یا این گونه بر آنها مُشتبه شده، که مشارکت و عدم مشارکت برای نظم سیاسی مستقر علی السویه است و آنها (نظام سیاسی) برای این ورودی (یعنی مجموعه آرای مردم که از طریق صندوقهای رای مطالبات و خواسته های شان را به سیستم سیاسی منتقل می کنند) هیچ خروجی (سیاستها و تصمیم گیری ها) ی متناسبی ندارند و از آن بدتر که اهمیتی هم به آن نمی دهند. لذا نهاد فعلی انتخابات هیچیک از کارکردهای جمهوریت را که همانا نمایندگی مطالبات اکثریتِ یا جمهورِ ملت است، را برآورده نمی کند. حال، خوب یا بد، در جامعه چنین تصویری شکل گرفته و بدیهی است که پایگاه اجتماعی اصلاح طلبان نخواهند «رای» خودشان را در این شرایط «هزینه» کنند. در چنین شرایطی دفاع از الگوهای پیشنهادی اصلاح سازوکارهای انتخاباتی، از جمله حذف پست ریاست جمهوری و احیای نخست وزیری، می تواند قابل تأمل باشد – البته اگر و تنها اگر – به کارآیی بیشتر نظام سیاسی، تامین حداکثری منافع ملی و مشارکت فعالانه تر، تقویت احزاب و نهادهای مدنی، و در نهایت (غایت و هدف اصلی) سعادت و رفاه بیشتر برای مردم (که معتقدیم ولی نعمت ما هستند) بشود. پس می توان نگاه را از «دغدغه دربارۀ برنده / بازنده» بودن در انتخابات آتی به «دغدغه دربارۀ کلیت نهاد انتخابات» در ایران تغییر داد، و پرسشی رادیکال را طرح کرد: آیا انتخابات با سازوکار فعلی تامین کننده مطالبات جمهور (اکثریت) مردم ایران هست یا که خیر؟

 

۵. شورای نگهبان چقدر در کشاندن مردم به پای صندوق آراء تاثیر گذار است؟


من تاثیر شورای نگهبان را فرعی می دانم و مسئله اصلی را همان تصویرِ انفعالی‌ای می دانم که در ذهنیت سیاسی جامعه شکل گرفته است؛ اینکه حضور / غیبت ما در انتخابات نتیجۀ یکسان خواهد داشت. این وضعیت سیاسی عدمی (که رای دادن و ندادن شما برابر باشد) منجر به «افسردگی سیاسی» می شود که اکنون عارض بخش اعظمی از جامعۀ ایران شده است که مردم هیچ هیجانی برای مشارکت ندارند. لذا من عوامل موثر در این وضعیت را مجموعه‌ای از همۀ کنشگران دخیل می دانم که شورای نگهبان نیز یکی از آنهاست. بنابراین، به نظر می رسد همۀ عقلای قوم (چه اصلاح طلب و چه اصولگرا، و چه هر کسی که دل در گرو آینده و عزت این نظام و این کشور دارد) باید راهکارهای «اعادۀ اعتماد» را شناسایی و اجرا کنند. پشتوانۀ هر نظام سیاسی حمایت مردمان آن کشور است و مبادا روزی که این حمایت سست شود.

 

تهیه و تنظیم: سالار احمدی

کلید واژه ها: محمدرضا مرادی ندای ایرانیان انتخابات انتخابات ریاست جمهوری انتخابات شورای شهر حزب ندای ایرانیان شورای سیاستگذاری