دکتر رضا شریفی،عضو شورای مرکزی حزب ندای ایرانیان
اولویت اول کاندیدای ۱۴۰۰ حزب ندای ایرانیان صادق خرازی است
رضا شریفی- عضو شورای مرکزی حزب ندا- استفاده از کاندید اجارهای را یک تاکتیک میداند که لزوماً اشتباه نیست. از سوی دیگر اولویت حزب برای نامزد انتخابات ۱۴۰۰ را صادق خرازی میداند. از طرفی حسین نقاشی معتقد است استفاده از کاندیدای اجارهی به اصلاحطلبان آسیب میرساند و دربارهی برنامههای انتخاباتی حزب اتحاد ملت میگوید فعلاً در حال رصد وضعیت هستند و برای نتیجهگیری زود است.
در انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ اصلاحطلبان با میانهروها بر سر حسن روحانی، به توافق رسیدند، حتی محمدرضا عارف به نفع حسن روحانی انصراف داد؛ برخی از گروههای اصلاحطلب با وجود حمایت از روحانی اما امروز منتقد او هستند، زیرا از دید آنها او پاسخگوی بدنهی اجتماعی اصلاحطلبان نبوده و این مسئله اعتبار آنها را خدشهدار کرده است. با نزدیک شدن به انتخابات ۱۴۰۰ و همچنین نگرانیهایی دربارهی نظارت استصوابی، بار دیگر موضوع «کاندیدای اجارهای» مطرح میشود، اما اینبار اصلاحطلبان اگر رد صلاحیت شوند، آیا از نامزد نیابتی حمایت خواهند کرد؟ به نظر میرسد در اینباره بین گروههای سیاسی اصلاحطلب اختلافنطرهای جدی وجود دارد. مثلاً محمد رضا عارف گفته بود مطرح کردن کاندیدای اجارهای توهین به جریان اصلاحات است چراکه ما نیروهای کارآمدی در میان جریان اصلاح طلب داریم. اما باید دید پس از اینکه فرایند قانونی انتخابات طی شد، اصلاحطلبان چه خواهند کرد
رضا شریفی: استفاده از کاندیدای اجارهای یک تاکتیک است
انصاف نیوز: چند ماه مانده به انتخابات گمانهزنیهای زیادی نسبت به انتخابات ۱۴۰۰ وجود دارد؛ به نظر شما آیا ممکن است جریان اصلاحات از کاندیدای اجارهای استفاده کند؟
رضا شریفی: به نظر میرسد بحث کاندیدای اجارهای خیلی وابسته به عملکرد آقای روحانی در دور دوم ایشان است. شاید بهتر باشد ما دو حسن روحانی را از هم تفکیک کنیم یکی حسن روحانی سال ۹۲ با کولهباری از تجربیات دیپلماتیک بخصوص در مذاکرات سعدآباد و به علاوه قابل احترام بین جریانهای مختلف سیاسی که آمده است تا کشور را از مشکلات متعددی که گریبانگیرش شده بهویژه قطعنامههای شورای امنیت و قرار گرفتن ایران ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد نجات دهد. به شکل طبیعی اصلاحطلبان در آن شرایط حامی چنین کاندیدای معتدلی بودند و من منهای آقای عارف که در آن سال به اجبار و با گلایه از عرصه رقابت کنارهگیری کرد، تقریباً فرد جدی دیگری را در مجموعه اصلاحات ندیدم که از آن تصمیم، یعنی حمایت از کاراکتر حسن روحانی اول و دستاوردش یعنی برجام پشیمان باشد. مشکل از جایی شروع که یک تاکتیک موفق به اشتباه تبدیل به استراتژی شد و برخی دوستان نادان و زنبیل به دست با عجله سال ۹۶ به ستاد کاندیدایی به نام حسن روحانی دوم که حالا به عنوان رییس جمهور مستقر نسبت به سال ۹۲ شانس خیلی بیشتری برای چهار سال دوم داشت و چندان خود را نیازمند کمک اصلاحطلبان نمیدانست شتافتند و حتی برخی از آنها خود را تضمین روحانی دانستند بدون آنکه ابزار مناسبی برای این تضمین در اختیار داشته باشند.
این چهره از حسن روحانی دوم در سال ۹۶ و بهویژه عملکرد چهار سال دوم جایی است که عموم اصلاحطلبان را نسبت به پشتیبانی از روحانی پشیمان ساخته و آنها را به لزوم بازنگری در سیاست حمایت از کاندیدای اجارهای و عذرخواهی از مردم بابت پیشبینی نادرست شرایط آینده وادار کرده است. در مجموع به نظرم نه همیشه حمایت از یک کاندیدای با اشتراک حداقلی بد است و نه همیشه خوب بلکه بستگی به شرایط کشور دارد. حمایت از ناطق نوری سال ۷۶ یا هاشمی سال ۷۸ ممکن است درست نباشد اما حمایت از همان ناطق نوری و هاشمی در شرایط دیگری کاملاً درست و اجتنابناپذیر و به نفع منافع ملی کشور باشد. مشکل آنجاست که این حمایتها و مخالفتها به دلیل درک نادرست شرایط کشور به اشتباه فهمیده میشود.
آقای عارف گفته بودند که صحبت از کاندیدای اجارهای توهین به اصلاحطلبان است. نظر شما چیست؟ به نظرتان در مواقع ضروری میتوان از این گزینه استفاده کرد؟
چنانکه عرض کردم نه میتوان با قاطعیت حمایت از کاندیدای حداقلی که برخی برای آن لفظ اجارهای یا عاریتی را میپسندند همیشه اشتباه دانست نه میتوان همیشه آن را درست دانست یک تاکتیک است که میتواند گاهی درست باشد و گاهی نباشد اما اینکه حمایت بدون قید و شرط از حسن روحانی در دور دوم اشتباه بود را خیلیها اذعان کردند و شاید هم یکی از دلایل شکل گرفتن این حسن روحانی و ناامیدی شدید مردم همان تصویر فرشته گونهای بود که بیدلیل اصلاحطلبان برای گرفتن رأی مردم و پیروزی او در دور دوم ارائه کردند و برای باورپذیری بیشتر آن تصویر، هیولاسازی از رقیب را هم با ترساندن مردم از افزایش قیمت دلار و امثالهم چاشنی کار کردند. به نظرم در نتیجه چنین دوپینگی بود که جامعه فقط چند ماه بعد از انتخابات دچار تب و التهابات زمستان ۹۶ و به دنبال آن تشنج آبان ۹۸ شد. ظاهراً در انتخابات ریاستجمهوری قبلی یعنی دور دوم آقای روحانی، بردن بازی به هر قیمت یا به عبارت بهتر ادای برندهها را درآوردن سیاستی بود که اصلاحطلبان را دچار لغزشهای شدید بینشی و نگرشی کرده بود. ضمن اینکه نباید فراموش کنیم مرزبندیهای تاریخی اصولگرا / اصلاحطلب لزوماً در همه شرایط تاریخی درست نیست. در شرایطی ما باید از یک نیروی خردگرا ولو در جریان قبیله رقیب حمایت کنیم تا سرچشمه خردگرایی در کشور نخشکد. بسیاری از مشکلات ما متأسفانه ناشی از همین نگاه قبیلهای به مسائل است.
استفاده از کاندیدای اجارهای میتواند برای گفتمان اصلاحات بحرانآفرین باشد و هویت آن را تهدید کند؟
بله. در سال ۹۶ دقیقاً همین اتفاق افتاد اما چنانکه عرض کردم لزوماً همیشه حمایت از کاندیدای حداقلی اشتباه نیست چنانکه سال ۹۲ اشتباه نبود و بعد از چهار سال سرمایهای برای اصلاحات ایجاد کرد که توانستند در بسیاری از شوراهای شهرهای بزرگ هم برنده انتخابات باشند. حالا اینکه یکبار الزامات موضوع بهدرستی رعایت نشده یا در انتخاب مصداق اشتباه شده باشد دلیل نمیشود که تاکتیک حمایت از کاندیدای با اشتراک حداقلی را برای همیشه اشتباه دانست. نتیجه این افراط و تفریطها یکبار میشود حضور در انتخابات سال ۸۴ با چهار کاندیدا و بار دیگر میشود حمایت حداکثری و قمار کردن آبرو و گفتمان اصلاحات روی دولت دوم روحانی.
اولویت اول کاندیدای ۱۴۰۰ حزب ندای ایرانیان صادق خرازی است
در نهایت باتوجهبه اینکه چند ماه به انتخابات مانده است؛ بیشتر احزاب جلساتی را دربارهی انتخابات برگزار میکنند؛ وضعیت حزب ندا به چه صورت است؟ آیا مشخص است میخواهد از چه کاندیدهای حمایت کند؟ کلاً چه برنامهای برای انتخابات ۱۴۰۰ دارد؟
اولویت اول ندای ایرانیان به شکل طبیعی حضور در انتخابات با کاندیدای حزبی خود یعنی دکتر صادق خرازی است و در همین زمینه هم گفتگوهایی برای متقاعدکردن ایشان برای استفاده از این فرصت تاریخی در جریان است. در خارج حزب هم تاکنون باتوجهبه شرایط داخلی و بینالمللی اعضای حزب حضور دکتر ظریف را هم در رقابتهای انتخاباتی مفید و مؤثر برای جلب مشارکت مردم ارزیابی میکنند و امیدوارند با حضور این دو نفر در رقابتهای انتخاباتی فصل یخزده و سرد کنونی بهتدریج به بهار شور و شوق و اشتیاق مردم به نقشآفرینی در انتخابات تبدیل شود. البته در کنار حمایت از افراد به نظر ما برنامهها و تیم همراه نامزد هم باید مورد ارزیابی و سنجش قرار بگیرند و ضمناً مکانیزههای مشخصی هم برای مسئولیتپذیری کاندیداهای ریاستجمهوری به وجود بیاید تا کاندیداها در هنگام انتخابات نتوانند با شعارهای آسمان کوب از مردم رأی بگیرند و بعد از انتخابات زمینوزمان را در ناتوانی خود برای تحقق وعدههای انتخاباتی مقصر جلوه بدهند.