آخرین فرصت
شاید کمتر کسی فکر می کرد که دوران دولت سیزدهم به سه سال هم نرسد و شاید خوش بینترین مخالفان دولت سیزدهم، عمر آن را چهار ساله تصور می کردند. اما با شهادت رئیس دولت سیزدهم، عمر دولت یکدست نو اصولگرا هم به پایان رسید. اگر از انتخابات و مصائب و مسائلش عبور کنیم، باید بگوییم امروز با رئیس جمهوری از طیف مقابل دولت گذشته رو به روییم. رئیس جمهوری که تمام تحول خواهان، معتدلین و اصولگرایان سنتی نیز به صورت عیان و پنهان از سرکار آمدنش استقبال کرده اند. اما سوال اصلی اینست که مسعود پزشکیان چطور توانست برخلاف دوره های گذشته که پیروزی کاندیدای میانه رو منوط به مشارکت بالای ۶۰ درصدی بود، پیروز انتخاباتی شود که به زحمت مشارکتش به ۵۰ درصد رسید؟ پاسخ سوال روشن است، مسعود پزشکیان با ویژگی های شخصیتی و فردی اش توانست چنگی به سبد آرایی بیاندازد که به صورت سنتی متعلق به اصولگرایان بود. باید گفت صداقت مسعود پزشکیان و ارجاعاتش به عدالت دینی که در از حفظ خواندن نهج البلاغه در مناظرات عیان بود، بر دل قشر مذهبی کلاسیک ایرانی نشست و با پای کار آمدن بخشی از مرددین، در مرحله دوم انتخابات را برد. اما آیا همین ۵۰ درصد مشارکت کننده در انتخابات برای پیشبرد اهداف دولت و حل ابرچالشهای موجود کشور کافیست؟ پاسخ این پرسش قطع به یقین خیر است. دولت چهاردهم و شخص آقای پزشکیان کار بسیار سختی داشت حتی اگر مشارکت در انتخابات به صد درصد هم می رسید؛ مسائل کشور به قدری پیچ در پیچ، گره خورده و درهم است که اگر شرایط سیاستورزی در ایران عادی بود هم بود، باز کردن این گرههای کور شاید دهه ها زمان می برد و حالا که نیمی از واجدین شرایط نیز در انتخابات شرکت نکرده اند، کار دولت بسیار سخت تر نیز خواهد بود. به توصیفات بالا، انتخابات آمریکا و پیروزی ترامپ را هم باید اضافه کرد که قطعا گرهها کور تر و عملا کار را اگر نگوییم غیرممکن بلکه سخت تر هم خواهد کرد. حال باید چه کرد؟ اگر شرایط آنقدر دشوار است، اساسا چرا برای تغییر دوباره صندوق رای را انتخاب کردیم؟ مگر نه اینکه این امکان را پیشتر آزموده بودیم؟ باید در جواب این سوال نیز گفت چون راه حل دیگری نداشتیم. خوب یا بد، دلنشین یا تلخ، باید بپذیریم مسعود پزشکیان آخرین فرصت ما برای اصلاح وضعیتی بود که به گواه تمام کارشناسان در تمامی عرصه ها قابل ادامه دادن نبود. شکافهای اجتماعی، نزاع های داخلی، بحران های محیط زیستی، وضعیت اقتصادی، وضعیت فرهنگی، سیاست خارجی، سیل مهاجرت و... اگر با دست فرمان گذشته ادامه می یافت چیزی از ایران ما باقی نمی ماند و ما مسعود پزشکیان را انتخاب کردیم چون تنها راه حل تغییر شرایط و بهبود جمعی را در انتخابات می بینیم. اگر در چهار سال پیش رو آن قدری شرایط را بهبود بخشیدیم و توانستیم گامی رو به جلو برداریم، می توانیم روی مشارکت آن ۵۰ درصد دیگری که در انتخابات امسال نیامدند هم حساب کنیم، ولی اگر در را بر همان پاشنه ای چرخاندیم که در گذشته چرخانده بودیم، باید بدانیم که دیگر نباید روی مردم حساب کنیم. اگر توانستیم همان چند وعده نیم بند که در انتخابات دادیم را عملی کنیم مردم خواهند آمد، اما اگر همان ها را هم نتوانستیم انجام دهیم، دیگر خبری از مشارکت ۵۰ درصدی هم نخواهد بود. شاید حالا بهتر درک کنیم چرا آقای دکتر پزشکیان به دنبال اجماع سازی حاکمیتی برای حل چالش های کشور است. شاید حالا بهتر درک کنیم که چرا از وفاق ملی صحبت می کند و شاید حالا بیشتر از پیش بفهمیم که دلیل حمایت های همه جانبه رهبری و ارکان حاکمیت از آقای پزشکیان به چه علت است. علت اینست که همه فهمیده ایم بدون حضور مردم نمی توانیم و برای حضور مردم باید به خواسته هایشان توجه و آن ها را حل و فصل کنیم. و اما سخنی با آقای پزشکیان؛ اول کابینه اولین نشان از این است که رئیس جمهور مشکلات کشور را دیده و می داند که جامعه به دنبال تغییر است، اگر بپذیریم که کابینه وفاق قرار است اجماع سیاسی در سطح حاکمیت را فراهم آورد نباید وفاق با جامعه را فراموش کنیم؛ اگر جامعه به دنبال تغییر شرایط موجود در دولت سیزدهم نبود، کاندیداهای دیگر قطعا بهتر می توانستند راه گذشته را ادامه دهند. همانطور که قطعا وفاق ملی مهم است، نباید فراموش کرد که جامعه به دنبال تغییر است و اولین نمایه تغییر وضعیت کنونی، وزرای همکار رئیس جمهور هستند. دوم، اقدامات فوری در مواردی است که می تواند امید اجتماعی را افزایش دهد؛ مسائلی مانند فیلترینگ و... که بارها خود آقای پزشکیان بر مضر بودنش تاکید داشته، در صورت رفع آن در سال ابتدایی دولت، امید به آینده را در جامعه فزون خواهد کرد و می تواند دست دولت را نیز در ادامه برای حل چالش های موجود بازتر کند. و سوم، حل مسائل سیاست خارجی مانند لوایح FATF و برجام است که البته حل این چالش پارامترهای دیگری هم دارد که در این مقال نمی گنجد
ادامه مطلب