آرشیو اخبار

موج عظیم مهاجرت افغان‌ها در ایران جدید

حضور مهاجران افغان در ایران، پدیده‌ای است که از دهه‌های گذشته آغاز شده و همچنان ادامه دارد. این مسئله جنبه‌های مختلفی از جمله اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و امنیتی را تحت تأثیر قرار داده است. از یک سو، افغان‌ها نیروی کار مهمی در بخش‌هایی مانند ساختمان‌سازی و کشاورزی بوده‌اند و به اقتصاد ایران کمک کرده‌اند. از سوی دیگر، مهاجرت گسترده آن‌ها، به‌ویژه به‌صورت غیرقانونی، چالش‌هایی برای مدیریت منابع و خدمات عمومی ایجاد کرده است. یکی از مهم‌ترین مشکلات، وضعیت حقوقی و اقامتی بسیاری از مهاجران افغان است. بسیاری از آن‌ها با دشواری‌هایی در دریافت مدارک هویتی، دسترسی به خدمات بهداشتی، آموزشی و حتی شغل‌های رسمی مواجه هستند. علاوه بر این، در برخی مناطق، حاشیه‌نشینی و ایجاد سکونت‌گاه‌های غیررسمی باعث بروز مشکلات اجتماعی شده است. برای حل این مسائل، لازم است سیاست‌های مهاجرتی کارآمدتری تدوین شود. اعطای وضعیت حقوقی مشخص به مهاجران قانونی، کنترل ورود غیرقانونی، فراهم کردن فرصت‌های تحصیلی و شغلی مناسب، و ارتقای فرهنگ پذیرش در جامعه، از جمله اقداماتی است که می‌تواند هم چالش‌ها را کاهش دهد و هم از ظرفیت‌های مهاجران برای توسعه کشور استفاده کند. بحران های ایجاد شده با افزایش مهاجرت افغان‌ها حضور گسترده مهاجران افغان در ایران، علاوه بر مزایایی که دارد، چالش‌ها و مشکلاتی را نیز به همراه داشته است. برخی از مهم‌ترین مضرات آن شامل موارد زیر است: ۱. فشار بر زیرساخت‌های عمومی افزایش جمعیت مهاجران در شهرهای بزرگ باعث فشار بر سیستم آموزشی، بهداشت، حمل‌ونقل و مسکن شده است. در برخی مناطق، مدارس و بیمارستان‌ها با کمبود ظرفیت مواجه شده‌اند که کیفیت خدمات را کاهش داده است. ۲. رقابت در بازار کار و کاهش فرصت‌های شغلی بسیاری از افغان‌ها در مشاغل ساختمانی، کشاورزی و خدماتی مشغول هستند که گاهی باعث کاهش فرصت‌های شغلی برای کارگران ایرانی و کاهش سطح دستمزدها می‌شود. برخی کارفرمایان به دلیل هزینه کمتر، کارگران افغان را به نیروی ایرانی ترجیح می‌دهند که این موضوع باعث اعتراض برخی کارگران داخلی شده است. ۳. مشکلات امنیتی و مهاجرت غیرقانونی ورود غیرقانونی مهاجران و عدم کنترل دقیق، در برخی موارد باعث ایجاد نگرانی‌های امنیتی و اجتماعی شده است. برخی از مهاجران غیرقانونی، به دلیل نداشتن مدارک، در شرایط نامشخصی زندگی می‌کنند که می‌تواند به افزایش جرائم و فعالیت‌های غیرقانونی منجر شود. ۴. رشد حاشیه‌نشینی و مشکلات اجتماعی بسیاری از افغان‌ها در مناطق حاشیه‌ای شهرهای بزرگ ساکن شده‌اند که منجر به گسترش بافت‌های غیررسمی، مشکلات بهداشتی و افزایش آسیب‌های اجتماعی شده است. حاشیه‌نشینی مهاجران در برخی مناطق با افزایش بزهکاری، فقر و شرایط نامساعد زندگی همراه بوده است. ۵. چالش‌های فرهنگی و اجتماعی تفاوت‌های فرهنگی بین ایرانیان و افغان‌ها، در برخی موارد باعث بروز تنش‌های اجتماعی و تبعیض شده است. برخی خانواده‌های ایرانی نگران ادغام فرهنگی و تأثیر مهاجران بر فرهنگ بومی هستند. ۶. هزینه‌های اقتصادی برای دولت ارائه خدمات آموزشی، درمانی و رفاهی به مهاجران افغان، هزینه‌های سنگینی را به دولت ایران تحمیل کرده است. در حالی که مالیات و مشارکت اقتصادی مهاجران محدود است، استفاده از منابع عمومی توسط آن‌ها یک دغدغه مالی محسوب می‌شود. ۷.تشکیل کالت‌های افغان در ایران در سال‌های اخیر، با افزایش حضور مهاجران افغان در ایران، موضوع تشکیل گروه‌ها و اجتماعات بسته در میان آن‌ها مورد توجه قرار گرفته است. این گروه‌ها که در برخی موارد ویژگی‌های یک کالت (فرقه بسته و متعصب) را پیدا می‌کنند، معمولاً به دلایل مختلفی از جمله نیاز به هویت جمعی، احساس بیگانگی در جامعه میزبان، عقاید مذهبی یا ایدئولوژیک خاص، و نبود نظارت کافی شکل می‌گیرند. در برخی موارد، این گروه‌ها به سمت فعالیت‌های غیرقانونی یا ترویج عقاید افراطی کشیده می‌شوند. لزوم مهاجرپذیری متنوع و فراتر از مهاجران افغان در سال‌های اخیر، سیاست‌های مهاجرتی ایران عمدتاً بر پذیرش مهاجران افغان متمرکز بوده و کمتر به ورود مهاجران از سایر کشورها توجه شده است. در حالی که پذیرش مهاجران از کشورهای مختلف می‌تواند تأثیرات مثبتی بر اقتصاد، فرهنگ و جایگاه بین‌المللی ایران داشته باشد.

ادامه مطلب

مذاکره عزت‌مندانه و فرصت شکستن تحریم ها

مذاکره ایران با آمریکا موضوعی پیچیده و چندوجهی است که نیاز به بررسی جوانب مختلف سیاسی، اقتصادی و امنیتی دارد. در این یادداشت، به برخی از دلایل اصلی که می‌تواند ضرورت مذاکره بین ایران و آمریکا را توجیه کند، پرداخته می‌شود. تحریم‌های آمریکا علیه ایران، به ویژه تحریم‌های نفتی، بانکی و مالی، تأثیرات منفی عمیقی بر اقتصاد ایران داشته‌اند. این تحریم‌ها باعث کاهش درآمدهای ارزی، محدودیت دسترسی به بازارهای جهانی و کاهش سرمایه‌گذاری خارجی شده‌اند. مذاکره با آمریکا می‌تواند به کاهش یا لغو این تحریم‌ها کمک کند و زمینه را برای بهبود وضعیت اقتصادی ایران فراهم آورد. با کاهش تحریم‌ها، ایران می‌تواند به منابع مالی و فناوری‌های پیشرفته دسترسی پیدا کند و رشد اقتصادی را تسریع بخشد. ایران یکی از بزرگ‌ترین دارندگان ذخایر نفت و گاز جهان است، اما تحریم‌ها باعث کاهش شدید صادرات این منابع شده‌اند. مذاکره با آمریکا می‌تواند به بازگشت ایران به بازارهای جهانی نفت و گاز کمک کند و درآمدهای ارزی کشور را افزایش دهد. این موضوع نه تنها به بهبود وضعیت اقتصادی ایران کمک می‌کند، بلکه می‌تواند نقش ایران را به عنوان یک بازیگر مهم در بازار انرژی جهان تقویت کرده و زمینه را برای جذب سرمایه‌گذاری خارجی در بخش‌های مختلف اقتصادی، از جمله صنعت، انرژی و فناوری فراهم کند که این سرمایه‌گذاری‌ها می‌توانند به ایجاد اشتغال، انتقال فناوری و رشد اقتصادی کمک نمایند. مذاکره با آمریکا می‌تواند به بهبود روابط ایران با دیگر کشورهای جهان کمک کند. بسیاری از کشورها به دلیل فشارهای آمریکا، از برقراری روابط کامل با ایران خودداری می‌کنند. با کاهش تنش‌ها بین ایران و آمریکا، ایران می‌تواند روابط خود را با کشورهای اروپایی، آسیایی و دیگر نقاط جهان بهبود بخشد و از مزایای همکاری‌های بین‌المللی بهره‌مند شده و فرصتهای دیپلماتیک جدیدی را برای ایران فراهم سازد. مهمترین مزیت مذاکره با آمریکاحل مسائل هسته‌ای و کاهش فشار بین‌المللی خواهد بود و یکی از اصلی ترین موضوعات اختلافی بین دو کشور که فشارهای بین المللی زیادی را به کشور تحمیل کرده کاهش میابد و با رسیدن به توافقی جامع و پایدار، ایران می‌تواند از تحریم‌های مرتبط با برنامه هسته‌ای رها شده و به عنوان کشوری صلح‌طلب در جامعه بین‌المللی شناخته شود.

ادامه مطلب

رقابت تا وفاق احزاب ایران

در دنیای سیاست، مفهومی وجود دارد که شاید کمتر به آن توجه شده باشد اما می‌تواند نقشی کلیدی در توسعه دموکراسی و بهبود کارکرد احزاب ایفا کند: هم‌رقابتی. این واژه که از ترکیب «همکاری» و «رقابت» ساخته شده، به وضعیتی اشاره دارد که در آن احزاب سیاسی، در کنار رقابت برای کسب قدرت و محبوبیت، در برخی مسائل نیز با یکدیگر همکاری می‌کنند. این استراتژی که پیش‌تر در حوزه کسب‌وکار مورد توجه قرار گرفته بود، در عرصه سیاست هم می‌تواند به عنوان ابزاری موثر برای کاهش تنش‌ها و رسیدن به وفاق ملی به کار رود. در ایران، فضای سیاسی اغلب به‌گونه‌ای شکل گرفته که رقابت میان احزاب به شکلی شدید و گاه مخرب نمود پیدا می‌کند. احزاب برای به دست آوردن سهم بیشتری از قدرت، چه در مجلس و شوراها و چه در ریاست جمهوری و کابینه، رقابتی سخت و گاه فرساینده را دنبال می‌کنند. اما واقعیت این است که بسیاری از چالش‌های اساسی کشور، مانند بحران‌های اقتصادی، مشکلات زیست‌محیطی و مسائل اجتماعی، نیازمند همکاری فراتر از مرزهای حزبی است. احزاب حرفه‌ای و ریشه‌دار دریافته‌اند که برای ماندگاری و ایفای نقش مؤثر در فضای سیاسی کشور، باید به ترکیبی از رقابت و همکاری تن دهند. این همکاری‌ها می‌تواند در قالب ائتلاف‌های سیاسی یا مشارکت در پروژه‌های مشترک برای حل مسائل ملی ظهور پیدا کند. حتی در شرایط بحرانی، ممکن است احزاب ناگزیر شوند با نهادهای قانون‌گذار یا تنظیم‌کننده مقررات همکاری کنند تا از منافع ملی دفاع کنند. یکی از مهم‌ترین کارکردهای هم‌رقابتی، تمرکز بر منافع مشترک است. احزاب، به‌جای تمرکز صرف بر نقاط اختلاف، می‌توانند با تمرکز بر اهداف مشترک – مانند بهبود وضعیت اقتصادی، ارتقای سطح رفاه عمومی یا افزایش شفافیت در حکمرانی – به حل مشکلات کمک کنند. چنین رویکردی نه‌تنها به کاهش قطبی‌سازی سیاسی منجر می‌شود، بلکه می‌تواند اعتماد عمومی به نظام سیاسی را نیز افزایش دهد. همچنین، همکاری‌های بین‌حزبی می‌تواند تصمیم‌گیری‌ها را کارآمدتر و سریع‌تر کند. وقتی احزاب در برخی موضوعات کلیدی به توافق برسند، فرآیند تصویب قوانین و اجرای سیاست‌ها به شکلی روان‌تر پیش خواهد رفت. این همکاری همچنین می‌تواند مشروعیت بیشتری به دولت‌ها ببخشد، چرا که نشان می‌دهد مجموعه‌ای از گروه‌های سیاسی با دیدگاه‌های متفاوت، برای حل مسائل ملی به یک اجماع رسیده‌اند. هم‌رقابتی در فضای سیاسی ایران، اگر به درستی مدیریت شود، می‌تواند از یک ابزار صرفاً نظری به رویکردی عملی برای کاهش تنش‌ها و ایجاد وفاق ملی تبدیل شود. این استراتژی نه‌تنها به سود احزاب است، بلکه در نهایت به نفع مردم و توسعه کشور نیز خواهد بود.

ادامه مطلب

احزاب و پیوندهای اجتماعی

احزاب سیاسی به عنوان یکی از مهمترین نهادهای مدنیِ مدرنیته عموماً بر مبنای شکافهای اجتماعی تشکیل می‌شوند و می‌توانند آن شکافها را نمایندگی کنند. برای مثال، احزاب چپ در بیشتر جوامع بر شکاف کار و سرمایه استوار شدند و کوشیدند نمایندگان نیروی کار و مناقشاتِ ناشی از آن باشند و منافع و مطالبات آنها را در نظامِ قدرتِ قانونی حاکم بر جامعه دنبال کنند. امّا در ایران احزاب غالباً نه بر اساس شکافهای ساختاری بلکه بر مبنای شکافهای عارضی و مقطعی و موقت تاسیس شده‌اند. برای نمونه، شکافِ مقطعی حاصل از تراکم مطالبات سیاسی در میانۀ دهۀ هفتاد خورشیدی منجر به رخداد دوم خرداد شد، و به تبع آن، جبهۀ مشارکت تاسیس گشت. امّا موسسین آن تشکل سیاسی با علم و اطلاع کافی از این که چنین نهادی حزب به معنای اخص کلمه نیست، آن را «جبهه» نام گذاشتند. سوای از این که این نامگذاری از عقبه‌ای رزمی-نظامی بهره می‌برد و نشان دهندۀ ناخودآگاهی سیاسی است که کنش مدنی را در قالبهایی جنگی و تخاصمی می‌فهمد، اقراری است صریح مبنی بر این که هر چه هست ولی «حزب» نیست. غیر از مثال فوق‌الذکر، عموم احزاب پساانقلابی در ایران، تشکلهایی هستند که بر شکافهای ساختاری بنا نشده‌اند و در بیشتر موارد «احزاب کادر» هستند. نمونۀ بارز یک حزب کادر را می‌توان در کارگزاران سازندگی سراغ گرفت. احزاب کادر بدنۀ اجتماعی ندارند و جمع قلیلی از نخبگان نظری یا عملی هستند که برای کسب قدرت، یا تاثیرگذاری بر آن، به واسطۀ ابزارهای مسالمت آمیز قانونی تلاش می‌کنند. آسیب شناسی دیگر احزاب هم نشان می دهد که اگرچه آنها کوشیده‌اند با شیوه‌های مختلف دست به جذب گستردۀ شهروندان بزنند و از آنها عضوگیری کنند، ولی در نهایت ارتباط سیستماتیکی با بدنۀ اجتماعی پیدا نکرده‌اند. علت این ضعف را غیر از استقلالِ احزاب – استقلال در اینجا با بار معنایی منفی – از شکافهای اجتماعی، می‌توان در غیبتِ «پیوندهای افقی» و اصرار بی‌جا بر صرفاً ایجاد «پیوندهای عمودی» دانست. احزاب در ایران بعد از انقلاب صرفاً بر پیوندهای عمودی اصرار داشته‌اند. استراتژی احزاب تلاش برای تصرف نهادهایی بوده که در بالادست هرم ساختار قدرت قرار داشته است. به همین دلیل همۀ تمرکز آنها بر کسب قدرت به واسطۀ مشارکت در ابزارهایی چون صندوق رأی بوده است. از همین رو، بدنۀ اجتماعی را در نسبت با پیوندهای عمودی تعریف کرده‌اند. بدنۀ اجتماعی در ایام انتخاباتی بسیج می‌شود و در بعد از انتخابات رها می‌گردد. حزب خود را در درون بُرداری تعریف می‌کند که یک سر طیف – که نقطۀ اوج است – کسب قدرت و مناصب است و یک سر دیگر طیف، بیرون ماندن از قدرت. امّا در این میان علی‌الاغلب از پیوندهای افقی غفلت شده است. بنابراین تمرکز احزاب بر پیوندهای عمودی، و نگاه به آن همچون استراتژی و نه تاکتیک، موجب شده تا از پیوندهای افقی غافل بشوند. پیوندهای افقی عموماً یا ساختاری‌اند یا کنشگرایانه. پیوندهایِ افقیِ ساختاری بالذاته با خودِ حزب همزمان متولد می‌شود. لحظۀ تاسیس همان لحظۀ پیوند است. نافِ این دو با یکدیگر گره خورده و وحدتِ ارگانیک دارند. یک حزب چپ که از دل جنبش کارگری بر می‎خیزد پیوند افقی با بدنۀ اجتماعی خودش دارد. فی الواقع حزب درون جامعۀ مدنی و بیرون از حوزۀ دولت، در کنار اعضای خودش است. با آنها مرتبط است. مطالبات آنها را جمع‌آوری، تجمیع و منتقل می‌کند. حزب لویاتانی مدنی است. حزب همان بدنۀ اجتماعی و بدنۀ اجتماعی همان حزب است. لذا منطق‌الطیرِ امرِ سیاسی در ساحتِ سیمرغِ تحزب چیزی نیست جز وحدت برآمده از کثرت اعضا. احزاب به واسطۀ پیوندهای افقی تولیدِ قدرتِ اجتماعی می‌کنند. احزابی که پیوندهای افقی ندارند، و صرفاً بر پیوندهای عمودی تکیه می‌کنند، همچون درختهایی بی‌ریشه در جغرافیای منازعه‌اند که به تعبیر مارکس با ابرهای طوفانزایِ سیاست به راحتی از جا کنده می‌شوند. در یادداشتهای بعدی این بحث را پی‌ می‌گیریم.

ادامه مطلب