۲۷ خرداد ۱۴۰۴
من متولد دههی شصتام؛ نسلی که با صدای آژیر قرمز و سایهی جنگ بزرگ شد. ما چشم به جهان گشودیم در روزگاری که خاک این سرزمین زیر آتش جنگ ایران و عراق میسوخت و مادرانمان با دلهرهی برگشتن پدرانمان و فرزندان از جبهه، شبها به خواب میرفتند.
کودکیام در صف کوپن، کمبودها و شعارهای بلند انقلابی گذشت. سالهای پایانی جنگ را به یاد دارم؛ آن صبح داغ مرداد ۶۷ که «جام زهر» را شنیدیم، بیآنکه مفهومش را بدانیم. مدرسه رفتیم در دوران بازسازی، با امیدهای تازهای که از دولت سازندگی شنیده میشد. ولی زندگی برای ما هرگز آسان نشد؛ نه در دوران اصلاحات، نه در دوران تحریم، نه در سایهی تندبادهای سیاسی.
نوجوانی من با دوم خرداد ۷۶ گره خورد؛ با شور خیابانی که برای نخستین بار دیدم. روزهایی که گمان میکردیم همهچیز ممکن است. اما ناآرامیهای کوی دانشگاه ۷۸ و سرکوب، نشانمان داد که راه آزادی هنوز پرپیچوخم است.
ادامه مطلب