اخبار
محمد امین نجیب دبیر حزب ندای ایرانیان در خراسان رضوی در گفت و گو با ایسنا
محمدامین نجیب دبیر حزب ندای ایرانیان خراسان رضوی درگفتوگوبا ایسنا گفت : شنیدن صدای مردم بسیار مهم است، هنگامی که خیلی از مردم این دغدغه را داشته باشند که حاکمیت و نظام حرف آنها را بشنود، شرط عقل حکم میکند که ما صدای یک اقلیت پر سروصدا را گوش نداده و به صدای اکثریت جامعه توجه کنیم؛ امیدوارم مسئولان به این موضوع توجه بیشتری داشته باشند.
ادامه مطلبتوافق ایران و آمریکا تنها در صورت احترام به حقوق مشروع ایران ممکن است؛ اصرار آمریکا بر نقض این حقوق، مسیر دیپلماسی را مسدود میکند
جلسه شورای سیاستگذاری حزب ندای ایرانیان به ریاست معاون سیاسی و با حضور سید شهابالدین طباطبایی، دبیرکل حزب و اعضای شورا برگزار شد. در این جلسه، محورهای کلیدی از جمله روند مذاکرات ایران و آمریکا، تصویب الحاق به کنوانسیون پالرمو و ارزیابی عملکرد وزارتخانهها و دستگاههای اجرایی کشور بررسی و مورد تبادل نظر قرار گرفت
ادامه مطلببیش از دو قرن مبارزه برای کسب هویت در زیر سایه مرد سالاری
عصر روز دوشنبه ۲۰ اسفند ماه ۱۴۰۳ جلسه «زنان توانمند، جامعه پایدار» توسط کمیسیون زنان حزب ندای ایرانیان به مناسبت روز جهانی زن با سخنرانی دکتر شهلا اعزازی (جامعهشناس، استاد دانشگاه، نویسنده، مترجم و پژوهشگر ایرانی ) ، دکتر الهه کولایی (نویسنده، استاد علوم سیاسی دانشگاه، سیاست مدار) و دکتر زهرا رهایی (دبیر انجمن صنفی کارآفرینی بانوان، کارآفرین برتر، مدیرعامل شرکت ناوک شیمی) برگزار شد.
ادامه مطلبموج عظیم مهاجرت افغانها در ایران
حضور مهاجران افغان در ایران، پدیدهای است که از دهههای گذشته آغاز شده و همچنان ادامه دارد. این مسئله جنبههای مختلفی از جمله اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و امنیتی را تحت تأثیر قرار داده است. از یک سو، افغانها نیروی کار مهمی در بخشهایی مانند ساختمانسازی و کشاورزی بودهاند و به اقتصاد ایران کمک کردهاند. از سوی دیگر، مهاجرت گسترده آنها، بهویژه بهصورت غیرقانونی، چالشهایی برای مدیریت منابع و خدمات عمومی ایجاد کرده است. یکی از مهمترین مشکلات، وضعیت حقوقی و اقامتی بسیاری از مهاجران افغان است. بسیاری از آنها با دشواریهایی در دریافت مدارک هویتی، دسترسی به خدمات بهداشتی، آموزشی و حتی شغلهای رسمی مواجه هستند. علاوه بر این، در برخی مناطق، حاشیهنشینی و ایجاد سکونتگاههای غیررسمی باعث بروز مشکلات اجتماعی شده است. برای حل این مسائل، لازم است سیاستهای مهاجرتی کارآمدتری تدوین شود. اعطای وضعیت حقوقی مشخص به مهاجران قانونی، کنترل ورود غیرقانونی، فراهم کردن فرصتهای تحصیلی و شغلی مناسب، و ارتقای فرهنگ پذیرش در جامعه، از جمله اقداماتی است که میتواند هم چالشها را کاهش دهد و هم از ظرفیتهای مهاجران برای توسعه کشور استفاده کند. بحران های ایجاد شده با افزایش مهاجرت افغانها حضور گسترده مهاجران افغان در ایران، علاوه بر مزایایی که دارد، چالشها و مشکلاتی را نیز به همراه داشته است. برخی از مهمترین مضرات آن شامل موارد زیر است: ۱. فشار بر زیرساختهای عمومی افزایش جمعیت مهاجران در شهرهای بزرگ باعث فشار بر سیستم آموزشی، بهداشت، حملونقل و مسکن شده است. در برخی مناطق، مدارس و بیمارستانها با کمبود ظرفیت مواجه شدهاند که کیفیت خدمات را کاهش داده است. ۲. رقابت در بازار کار و کاهش فرصتهای شغلی بسیاری از افغانها در مشاغل ساختمانی، کشاورزی و خدماتی مشغول هستند که گاهی باعث کاهش فرصتهای شغلی برای کارگران ایرانی و کاهش سطح دستمزدها میشود. برخی کارفرمایان به دلیل هزینه کمتر، کارگران افغان را به نیروی ایرانی ترجیح میدهند که این موضوع باعث اعتراض برخی کارگران داخلی شده است. ۳. مشکلات امنیتی و مهاجرت غیرقانونی ورود غیرقانونی مهاجران و عدم کنترل دقیق، در برخی موارد باعث ایجاد نگرانیهای امنیتی و اجتماعی شده است. برخی از مهاجران غیرقانونی، به دلیل نداشتن مدارک، در شرایط نامشخصی زندگی میکنند که میتواند به افزایش جرائم و فعالیتهای غیرقانونی منجر شود. ۴. رشد حاشیهنشینی و مشکلات اجتماعی بسیاری از افغانها در مناطق حاشیهای شهرهای بزرگ ساکن شدهاند که منجر به گسترش بافتهای غیررسمی، مشکلات بهداشتی و افزایش آسیبهای اجتماعی شده است. حاشیهنشینی مهاجران در برخی مناطق با افزایش بزهکاری، فقر و شرایط نامساعد زندگی همراه بوده است. ۵. چالشهای فرهنگی و اجتماعی تفاوتهای فرهنگی بین ایرانیان و افغانها، در برخی موارد باعث بروز تنشهای اجتماعی و تبعیض شده است. برخی خانوادههای ایرانی نگران ادغام فرهنگی و تأثیر مهاجران بر فرهنگ بومی هستند. ۶. هزینههای اقتصادی برای دولت ارائه خدمات آموزشی، درمانی و رفاهی به مهاجران افغان، هزینههای سنگینی را به دولت ایران تحمیل کرده است. در حالی که مالیات و مشارکت اقتصادی مهاجران محدود است، استفاده از منابع عمومی توسط آنها یک دغدغه مالی محسوب میشود. ۷.تشکیل کالتهای افغان در ایران در سالهای اخیر، با افزایش حضور مهاجران افغان در ایران، موضوع تشکیل گروهها و اجتماعات بسته در میان آنها مورد توجه قرار گرفته است. این گروهها که در برخی موارد ویژگیهای یک کالت (فرقه بسته و متعصب) را پیدا میکنند، معمولاً به دلایل مختلفی از جمله نیاز به هویت جمعی، احساس بیگانگی در جامعه میزبان، عقاید مذهبی یا ایدئولوژیک خاص، و نبود نظارت کافی شکل میگیرند. در برخی موارد، این گروهها به سمت فعالیتهای غیرقانونی یا ترویج عقاید افراطی کشیده میشوند. لزوم مهاجرپذیری متنوع و فراتر از مهاجران افغان در سالهای اخیر، سیاستهای مهاجرتی ایران عمدتاً بر پذیرش مهاجران افغان متمرکز بوده و کمتر به ورود مهاجران از سایر کشورها توجه شده است. در حالی که پذیرش مهاجران از کشورهای مختلف میتواند تأثیرات مثبتی بر اقتصاد، فرهنگ و جایگاه بینالمللی ایران داشته باشد.
ادامه مطلبمذاکره عزتمندانه و فرصت شکستن تحریم ها
مذاکره ایران با آمریکا موضوعی پیچیده و چندوجهی است که نیاز به بررسی جوانب مختلف سیاسی، اقتصادی و امنیتی دارد. در این یادداشت، به برخی از دلایل اصلی که میتواند ضرورت مذاکره بین ایران و آمریکا را توجیه کند، پرداخته میشود. تحریمهای آمریکا علیه ایران، به ویژه تحریمهای نفتی، بانکی و مالی، تأثیرات منفی عمیقی بر اقتصاد ایران داشتهاند. این تحریمها باعث کاهش درآمدهای ارزی، محدودیت دسترسی به بازارهای جهانی و کاهش سرمایهگذاری خارجی شدهاند. مذاکره با آمریکا میتواند به کاهش یا لغو این تحریمها کمک کند و زمینه را برای بهبود وضعیت اقتصادی ایران فراهم آورد. با کاهش تحریمها، ایران میتواند به منابع مالی و فناوریهای پیشرفته دسترسی پیدا کند و رشد اقتصادی را تسریع بخشد. ایران یکی از بزرگترین دارندگان ذخایر نفت و گاز جهان است، اما تحریمها باعث کاهش شدید صادرات این منابع شدهاند. مذاکره با آمریکا میتواند به بازگشت ایران به بازارهای جهانی نفت و گاز کمک کند و درآمدهای ارزی کشور را افزایش دهد. این موضوع نه تنها به بهبود وضعیت اقتصادی ایران کمک میکند، بلکه میتواند نقش ایران را به عنوان یک بازیگر مهم در بازار انرژی جهان تقویت کرده و زمینه را برای جذب سرمایهگذاری خارجی در بخشهای مختلف اقتصادی، از جمله صنعت، انرژی و فناوری فراهم کند که این سرمایهگذاریها میتوانند به ایجاد اشتغال، انتقال فناوری و رشد اقتصادی کمک نمایند. مذاکره با آمریکا میتواند به بهبود روابط ایران با دیگر کشورهای جهان کمک کند. بسیاری از کشورها به دلیل فشارهای آمریکا، از برقراری روابط کامل با ایران خودداری میکنند. با کاهش تنشها بین ایران و آمریکا، ایران میتواند روابط خود را با کشورهای اروپایی، آسیایی و دیگر نقاط جهان بهبود بخشد و از مزایای همکاریهای بینالمللی بهرهمند شده و فرصتهای دیپلماتیک جدیدی را برای ایران فراهم سازد. مهمترین مزیت مذاکره با آمریکاحل مسائل هستهای و کاهش فشار بینالمللی خواهد بود و یکی از اصلی ترین موضوعات اختلافی بین دو کشور که فشارهای بین المللی زیادی را به کشور تحمیل کرده کاهش میابد و با رسیدن به توافقی جامع و پایدار، ایران میتواند از تحریمهای مرتبط با برنامه هستهای رها شده و به عنوان کشوری صلحطلب در جامعه بینالمللی شناخته شود.
ادامه مطلبرقابت تا وفاق احزاب ایران
در دنیای سیاست، مفهومی وجود دارد که شاید کمتر به آن توجه شده باشد اما میتواند نقشی کلیدی در توسعه دموکراسی و بهبود کارکرد احزاب ایفا کند: همرقابتی. این واژه که از ترکیب «همکاری» و «رقابت» ساخته شده، به وضعیتی اشاره دارد که در آن احزاب سیاسی، در کنار رقابت برای کسب قدرت و محبوبیت، در برخی مسائل نیز با یکدیگر همکاری میکنند. این استراتژی که پیشتر در حوزه کسبوکار مورد توجه قرار گرفته بود، در عرصه سیاست هم میتواند به عنوان ابزاری موثر برای کاهش تنشها و رسیدن به وفاق ملی به کار رود. در ایران، فضای سیاسی اغلب بهگونهای شکل گرفته که رقابت میان احزاب به شکلی شدید و گاه مخرب نمود پیدا میکند. احزاب برای به دست آوردن سهم بیشتری از قدرت، چه در مجلس و شوراها و چه در ریاست جمهوری و کابینه، رقابتی سخت و گاه فرساینده را دنبال میکنند. اما واقعیت این است که بسیاری از چالشهای اساسی کشور، مانند بحرانهای اقتصادی، مشکلات زیستمحیطی و مسائل اجتماعی، نیازمند همکاری فراتر از مرزهای حزبی است. احزاب حرفهای و ریشهدار دریافتهاند که برای ماندگاری و ایفای نقش مؤثر در فضای سیاسی کشور، باید به ترکیبی از رقابت و همکاری تن دهند. این همکاریها میتواند در قالب ائتلافهای سیاسی یا مشارکت در پروژههای مشترک برای حل مسائل ملی ظهور پیدا کند. حتی در شرایط بحرانی، ممکن است احزاب ناگزیر شوند با نهادهای قانونگذار یا تنظیمکننده مقررات همکاری کنند تا از منافع ملی دفاع کنند. یکی از مهمترین کارکردهای همرقابتی، تمرکز بر منافع مشترک است. احزاب، بهجای تمرکز صرف بر نقاط اختلاف، میتوانند با تمرکز بر اهداف مشترک – مانند بهبود وضعیت اقتصادی، ارتقای سطح رفاه عمومی یا افزایش شفافیت در حکمرانی – به حل مشکلات کمک کنند. چنین رویکردی نهتنها به کاهش قطبیسازی سیاسی منجر میشود، بلکه میتواند اعتماد عمومی به نظام سیاسی را نیز افزایش دهد. همچنین، همکاریهای بینحزبی میتواند تصمیمگیریها را کارآمدتر و سریعتر کند. وقتی احزاب در برخی موضوعات کلیدی به توافق برسند، فرآیند تصویب قوانین و اجرای سیاستها به شکلی روانتر پیش خواهد رفت. این همکاری همچنین میتواند مشروعیت بیشتری به دولتها ببخشد، چرا که نشان میدهد مجموعهای از گروههای سیاسی با دیدگاههای متفاوت، برای حل مسائل ملی به یک اجماع رسیدهاند. همرقابتی در فضای سیاسی ایران، اگر به درستی مدیریت شود، میتواند از یک ابزار صرفاً نظری به رویکردی عملی برای کاهش تنشها و ایجاد وفاق ملی تبدیل شود. این استراتژی نهتنها به سود احزاب است، بلکه در نهایت به نفع مردم و توسعه کشور نیز خواهد بود.
ادامه مطلباحزاب و پیوندهای اجتماعی
احزاب سیاسی به عنوان یکی از مهمترین نهادهای مدنیِ مدرنیته عموماً بر مبنای شکافهای اجتماعی تشکیل میشوند و میتوانند آن شکافها را نمایندگی کنند. برای مثال، احزاب چپ در بیشتر جوامع بر شکاف کار و سرمایه استوار شدند و کوشیدند نمایندگان نیروی کار و مناقشاتِ ناشی از آن باشند و منافع و مطالبات آنها را در نظامِ قدرتِ قانونی حاکم بر جامعه دنبال کنند. امّا در ایران احزاب غالباً نه بر اساس شکافهای ساختاری بلکه بر مبنای شکافهای عارضی و مقطعی و موقت تاسیس شدهاند. برای نمونه، شکافِ مقطعی حاصل از تراکم مطالبات سیاسی در میانۀ دهۀ هفتاد خورشیدی منجر به رخداد دوم خرداد شد، و به تبع آن، جبهۀ مشارکت تاسیس گشت. امّا موسسین آن تشکل سیاسی با علم و اطلاع کافی از این که چنین نهادی حزب به معنای اخص کلمه نیست، آن را «جبهه» نام گذاشتند. سوای از این که این نامگذاری از عقبهای رزمی-نظامی بهره میبرد و نشان دهندۀ ناخودآگاهی سیاسی است که کنش مدنی را در قالبهایی جنگی و تخاصمی میفهمد، اقراری است صریح مبنی بر این که هر چه هست ولی «حزب» نیست. غیر از مثال فوقالذکر، عموم احزاب پساانقلابی در ایران، تشکلهایی هستند که بر شکافهای ساختاری بنا نشدهاند و در بیشتر موارد «احزاب کادر» هستند. نمونۀ بارز یک حزب کادر را میتوان در کارگزاران سازندگی سراغ گرفت. احزاب کادر بدنۀ اجتماعی ندارند و جمع قلیلی از نخبگان نظری یا عملی هستند که برای کسب قدرت، یا تاثیرگذاری بر آن، به واسطۀ ابزارهای مسالمت آمیز قانونی تلاش میکنند. آسیب شناسی دیگر احزاب هم نشان می دهد که اگرچه آنها کوشیدهاند با شیوههای مختلف دست به جذب گستردۀ شهروندان بزنند و از آنها عضوگیری کنند، ولی در نهایت ارتباط سیستماتیکی با بدنۀ اجتماعی پیدا نکردهاند. علت این ضعف را غیر از استقلالِ احزاب – استقلال در اینجا با بار معنایی منفی – از شکافهای اجتماعی، میتوان در غیبتِ «پیوندهای افقی» و اصرار بیجا بر صرفاً ایجاد «پیوندهای عمودی» دانست. احزاب در ایران بعد از انقلاب صرفاً بر پیوندهای عمودی اصرار داشتهاند. استراتژی احزاب تلاش برای تصرف نهادهایی بوده که در بالادست هرم ساختار قدرت قرار داشته است. به همین دلیل همۀ تمرکز آنها بر کسب قدرت به واسطۀ مشارکت در ابزارهایی چون صندوق رأی بوده است. از همین رو، بدنۀ اجتماعی را در نسبت با پیوندهای عمودی تعریف کردهاند. بدنۀ اجتماعی در ایام انتخاباتی بسیج میشود و در بعد از انتخابات رها میگردد. حزب خود را در درون بُرداری تعریف میکند که یک سر طیف – که نقطۀ اوج است – کسب قدرت و مناصب است و یک سر دیگر طیف، بیرون ماندن از قدرت. امّا در این میان علیالاغلب از پیوندهای افقی غفلت شده است. بنابراین تمرکز احزاب بر پیوندهای عمودی، و نگاه به آن همچون استراتژی و نه تاکتیک، موجب شده تا از پیوندهای افقی غافل بشوند. پیوندهای افقی عموماً یا ساختاریاند یا کنشگرایانه. پیوندهایِ افقیِ ساختاری بالذاته با خودِ حزب همزمان متولد میشود. لحظۀ تاسیس همان لحظۀ پیوند است. نافِ این دو با یکدیگر گره خورده و وحدتِ ارگانیک دارند. یک حزب چپ که از دل جنبش کارگری بر میخیزد پیوند افقی با بدنۀ اجتماعی خودش دارد. فی الواقع حزب درون جامعۀ مدنی و بیرون از حوزۀ دولت، در کنار اعضای خودش است. با آنها مرتبط است. مطالبات آنها را جمعآوری، تجمیع و منتقل میکند. حزب لویاتانی مدنی است. حزب همان بدنۀ اجتماعی و بدنۀ اجتماعی همان حزب است. لذا منطقالطیرِ امرِ سیاسی در ساحتِ سیمرغِ تحزب چیزی نیست جز وحدت برآمده از کثرت اعضا. احزاب به واسطۀ پیوندهای افقی تولیدِ قدرتِ اجتماعی میکنند. احزابی که پیوندهای افقی ندارند، و صرفاً بر پیوندهای عمودی تکیه میکنند، همچون درختهایی بیریشه در جغرافیای منازعهاند که به تعبیر مارکس با ابرهای طوفانزایِ سیاست به راحتی از جا کنده میشوند. در یادداشتهای بعدی این بحث را پی میگیریم.
ادامه مطلبوفاق بر سر منافع ملی
برادر کشی گویی از هابیل و قابیل به ما جوری منتقل شده که در هر شرایطی آنچنان که نباید یک سر طناب را به سوی خود می کشیم که گویی پیوند بزرگی به نام ایران میانمان نیست،انگار منافع ملی و اهداف مشترک نداریم و منافع جناحی بر هر چیزی ارجحیت دارد حتی حق مردم! دولت پزشکیان با شعار وفاق به میدان آمد تا بلکه برای یکبار هم که شده از داستان هابیل و قابیل عبرت گرفته و پیروزی ها و شکست های جناحی را منطقی پذیرفته و فردای انتخابات زنجیروار برای بهبود شرایط کشور تلاش کنیم اما متاسفانه کشور ما آنچنان اسیر تندروهای طیف مقابل است که به جای کمک به رشد و توسعه کشور هرروز بیشتر از قبل بر طبل دوستی با بیگانه می کوبند،گویی فراموش کرده اند هرآنچه در امروز می بینیم،حاصل عملکرد ناصحیح و نادرست خودشان است،آنها سفره های هرروز کوچکتر شده مردم را نمی بینند و به جای کمک و همراهی در راه دشمنی با اصلاح طلبان حاضرند حقوق ملت را هم پایمال کنند. آن ها تصور می کنند،وفاق بیان شده توسط پزشکیان یعنی صرفا استفاده از نیروهای دو جناح در بدنه دولت،در حالیکه وفاق یعنی همراهی و همدلی تحت هر شرایطی چه در قدرت باشیم و چه نباشیم و بپذیریم منافع ملی مهمتر از هر نوع منافع فردی یا جناحی است.اینک که کشور چه در میدان داخلی و چه در میدان خارجی تحت فشارهای مضاعف است اگر به طور واقعی به معنای وفاق عمل نشود،شاید فردا چیزی که از ایران مان باقی بماند مخروبه ای بیش نباشد که هر دشمنی توان آسیب رساندن به آن را دارد،اگر دلسوز واقعی این کشور هستیم از قهر نخبه ها و خروجشان از ایران بترسیم و فراموش نکنیم آبادانی حاصل نمی گردد جز با همراهی و همدلی جمعی با هر نوع دیدگاه و تفکری،هشت سال دفاع مقدس نمونه واقعی و عینی از معنای وفاق است،رزمندگان جنگ با هر نوع دیدگاه و تفکری فقط برای حفظ تمامیت ارضی کشور متحد وار جنگیدند تا ایران،ایران بماند. اینک که کشور مجدد در حال جنگ در میدان داخلی است برای ایجاد ثبات اقتصادی و البته جنگ در میدان خارجی برای رسیدن به یک توافق همه جانبه برای آسایش و رفاه مردم،اگر فرد یا جناحی برای نیل به این اهداف توان همکاری و همراهی ندارد،حداقل ترین کار سکوت است و اجازه دادن به دولتی که برآمده از رای اکثریت مردم است مگر اینکه دموکراسی و احترام به رای و نظر مردم را قبول نداشته و در شرایطی که کشور مورد آماج حملات ترامپ و اسرائیل است صرفا برای رسیدن به منافع جناحی حاضر به انجام هر نوع شعاری علیه دولت باشیم.امروز بر هر فرد ایران دوستی واجب است که نگران فردای ایران باشد نه اینکه در راه همراهی با اپوزیسیون های خارج از کشور و بیگانگان شعار مرگ بر ظریف سر دهند و به خود افتخار کنند و مشکل خود را فقط حضور دکتر ظریف که دلسوزانه پا به میدان گذاشته،بدانند. مشکل کشور ما حضور ظریف ها نیست،مشکل کشور ما کشمکش های بی پایان و دعواهای جناحی ست که معنای وفاق را هنوز درک نکرده اند و در راه تخریب دولت حاضرند پا بر منافع ملی بگذارند. اینک اگر با همبستگی برای رفع مسائل اقتصادی کشور تلاش نشود،باید بیش از پیش شاهد خروج نخبه ها از کشور باشیم و بپذیریم جامعه پیر شده ایران با هر نوع تشویقی تا مادامیکه مسائل اقتصادی حل نشده است،نه رو به ازدواج می آورند و نه فرزند آوری و هرساله باید منتظر زیادتر شدن کودکان بازمانده از تحصیل باشیم.
ادامه مطلبناترازی انرژی و تأثیر آن بر صنعت فولاد
صنایع فولادسازی بهعنوان یکی از ستونهای اصلی توسعه اقتصادی و صنعتی کشورها، نقش بسزایی در پیشرفت جوامع مدرن ایفا میکنند. کشور ما نیز بهعنوان یکی از تولیدکنندگان عمده فولاد در منطقه خاورمیانه، در سالهای اخیر شاهد رشد قابل توجهی در این بخش بوده است به نحوی که یکی از اهداف سند ۲۰ ساله توسعه دستیابی به تولید سالانه ۵۵ میلیون تن فولاد در سال در افق ۱۴۰۴ بوده است. با این حال، چالشهای متعددی وجود دارند که میتوانند عملکرد این صنعت را تحت تأثیر قرار دهند، یکی از مهمترین این چالشها، ناترازی انرژی است که تأثیرات عمیقی بر صنعت فولاد کشور و توسعه و پیشرفت آن دارد. ناترازی انرژی به وضعیتی اطلاق میشود که تقاضا برای انرژی از ظرفیت تولید یا توزیع آن فراتر رود، این موضوع میتواند ناشی از عوامل مختلفی از جمله مدیریت ضعیف منابع انرژی، عدم سرمایهگذاری کافی در زیرساختهای تولید و توزیع انرژی، تحریمهای بینالمللی و همچنین افزایش مصرف انرژی در بخشهای مختلف اقتصادی باشد. صنعت فولادسازی بهطور ذاتی به مصرف بالای انرژی نیاز دارند. فرآیندهایی مانند ذوب آهن، تولید فولاد و نورد، انرژی قابل توجهی را مصرف میکنند، بهطور متوسط، تولید هر تن فولاد حدود ۶۰۰ تا ۸۰۰ کیلووات ساعت (kWh) برق نیاز دارد، این رقم بسته به نوع فناوری و فرآیند تولید میتواند متفاوت باشد. بهعنوان مثال، فرآیند کوره قوس الکتریکی (EAF) که بهطور گسترده در صنایع فولادسازی ایران استفاده میشود، بهطور متوسط ۴۰۰ تا ۷۰۰ کیلووات ساعت برق برای تولید هر تن فولاد مصرف میکند که نوسان این دامنه به عواملی مانند مشخصات خوراک ورودی، دما و سطح فناوری تجهیزات بستگی دارد. با توجه به اینکه در سال گذشته حدود ۳۵ میلیون تن فولاد خام در کشور تولید شده است، میتوان تخمین زد که صنایع فولادسازی ایران سالانه حدود ۲۱ تا ۲۸ تراوات ساعت (TWh) برق مصرف میکنند. این مقدار معادل حدود ۷ تا ۱۰ درصد از کل مصرف برق کشور است که نشاندهنده وابستگی شدید این صنعت به انرژی و در مقابل سهم کم این صنعت از میزان کل مصرف انرژی کشور است. بر اساس آمار منتشر شده توسط وزارت نیرو، ظرفیت نصبشده نیروگاههای ایران حدود ۸۵,۰۰۰ مگاوات (MW) است. با این حال، بهدلیل مشکلاتی مانند فرسودگی تجهیزات، کمبود سوخت، و نقص در شبکه انتقال و توزیع، ظرفیت واقعی تولید برق بهطور متوسط حدود ۷۰,۰۰۰ مگاوات است. این در حالی است که تقاضای برق در ساعات اوج مصرف به ۶۵,۰۰۰ تا ۶۸,۰۰۰ مگاوات میرسد، که نشاندهنده حاشیه امن محدود برای مقابله با افزایش تقاضا است. یکی از عوامل کلیدی که به ناترازی انرژی در ایران دامن زده است، انحصار در ساخت تجهیزات نیروگاهی است، این انحصار بهصورت مستقیم و غیرمستقیم بر فرسودگی تجهیزات، ناکارآمدی شبکههای تولید و توزیع تأثیر میگذارد. بسیاری از نیروگاههای کشور امروزه بهشدت فرسوده هستند. بهدلیل تحریمهای بینالمللی و انحصار در ساخت و تأمین قطعات یدکی و تجهیزات نیروگاهی، بسیاری از این نیروگاهها نتوانستهاند در زمان مناسب تعمیر و نگهداری شوند یا ارتقاء یابند. بهعنوان مثال، بیش از۴۰ درصد نیروگاهها عمری بیش از ۳۰ سال دارند و بازدهی آنها بهمرور زمان کاهش یافته است، این فرسودگی باعث کاهش ظرفیت تولید و افزایش خرابیهای غیرمنتظره شده است. همچنین شبکههای انتقال و توزیع برق نیز بهدلیل استفاده از تجهیزات قدیمی و نبود سرمایهگذاری کافی در بهروزرسانی این شبکهها، با مشکلات جدی مواجه هستند. انحصار در ساخت تجهیزات شبکههای توزیع برق، از جمله ترانسفورماتورها، خطوط انتقال و تجهیزات کنترلی، باعث شده است که این شبکهها نتوانند بهطور کارآمد انرژی را از نیروگاهها به مصرفکنندگان منتقل کنند. بهعنوان مثال، تلفات انرژی در شبکههای انتقال و توزیع کشور بهطور متوسط حدود ۱۵ تا ۲۰ درصد است، که این رقم در کشورهای توسعهیافته بهندرت از ۵ تا ۷ درصد فراتر میرود. در فصول گرم سال، بخش خانگی و تجاری بیشترین سهم از مصرف برق را به خود اختصاص میدهند، که این امر باعث کاهش سهم برق اختصاص دادهشده به بخش صنعتی، از جمله صنایع فولاد، میشود. در این شرایط، صنایع فولادی اغلب با کاهش تأمین برق یا قطعیهای غیرمنتظره مواجه میشوند که به ناترازی تولید منجر میشود. ناترازی انرژی اثرات مخربی بر صنایع فولادسازی ایران دارد که اهم موارد آن شامل افزایش هزینههای تولید، کاهش ظرفیت تولید و افزایش بهای تمام شده محصولات و کاهش کیفیت است. با توجه به اینکه هزینه انرژی میتواند ۲۰ تا ۳۰ درصد از کل هزینههای تولید فولاد را تشکیل دهد، هرگونه ناترازی در تأمین انرژی و تأمین انرژی با هزینه بالاتر میتواند هزینههای تولید را بهطور قابل توجهی افزایش دهد. بهعنوان مثال، اگر هزینه تأمین برق برای فولادساز از ۱۰۰ تومان به ۱۵۰ تومان برای هر کیلووات ساعت افزایش یابد، هزینه تولید هر تن فولاد میتواند بهطور متوسط ۳۰,۰۰۰ تا ۵۰,۰۰۰ تومان افزایش یابد. در مواقعی که برق بهصورت محدود در دسترس باشد، کارخانههای فولادسازی مجبور به کاهش ساعتهای کاری یا حتی توقف موقت خطوط تولید میشوند. بهعنوان مثال، در سال گذشته، برخی از کارخانههای زنجیره فولادسازی کشور بهدلیل ناترازی انرژی، تولید خود را تا ۱۵ تا ۲۰ درصد کاهش دادند که این کاهش ظرفیت تولید منجر به افزایش بهای تمام شده محصولات شده است. نوسانات در تأمین انرژی میتواند بر دقت فرآیندهای تولید فولاد نیز تأثیر بگذارد. بهعنوان مثال، ناپایداری در دماهای فرآیندهای ذوب و نورد میتواند منجر به تولید محصولات با کیفیت پایینتر شود. این امر میتواند بر حسن شهرت و اعتبار تولید کنندگان فولاد ایران در بازارهای داخلی و جهانی تأثیر منفی داشته باشد. برای مقابله با چالش ناترازی انرژی، دولت و بخش خصوصی باید اقدامات هماهنگ و مؤثری انجام دهند که از آن جمله موارد زیر میباشد. ۱. توسعه سرمایهگذاری در انرژیهای تجدیدپذیر: استفاده از انرژیهای خورشیدی، بادی و زمینگرمایی میتواند به کاهش وابستگی به منابع سنتی انرژی کمک کند. بهعنوان مثال، در کشور ما میتوان از پتانسیل بالای خورشیدی در مناطق مرکزی و جنوبی کشور استفاده کرد. این موضوع مستلزم تسهیل شرایط سرمایهگذاری توسط دولت و ایجاد مشوقهای جذاب برای بخش خصوصی است. ۲. بهبود بهرهوری انرژی: اجرای برنامههایی برای افزایش کارایی مصرف انرژی در کارخانههای فولادسازی میتواند هزینهها را تا حد چشمگیری کاهش دهد. استفاده از فناوریهای نوین با کارایی بالاتر و مصرف انرژی بهینه، همچنین نوسازی و بهسازی تجهیزات فرسوده در بخش تولید و شبکه توزیع داخلی مجتمعهای فولاد سازی برای کاهش افت و هدر رفت ضروری است. بهعنوان مثال، استفاده از فناوریهای پیشرفته در کورههای ذوب میتواند مصرف انرژی را تا۱۰ تا ۱۵ درصد کاهش دهد. ۳. توسعه زیرساختهای تولید و توزیع انرژی: سرمایهگذاری در شبکههای برق و گاز میتواند به تأمین پایدار انرژی کمک کند. بهعنوان مثال، ارتقاء شبکه انتقال برق میتواند از تلفات انرژی جلوگیری کند، بخش عمدهای از ناترازی موجود ناشی از تلفات زیاد در شبکه توزیع به دلیل فرسودگی و کارایی پایین تجهیزات نیروگاهی و شبکه توزیع است. ۴. کاهش انحصار: ایجاد رقابت در بازار ساخت تجهیزات نیروگاهی و شبکههای توزیع برق میتواند به کاهش هزینهها و افزایش کیفیت محصولات کمک کند. این امر میتواند از طریق حمایت از شرکتهای داخلی، تقویت صنایع برای تولید تجهیزات با فناوری نوین و شرکتهای دانش بنیان فعال در این حوزه و جذب سرمایهگذاری خارجی انجام شود. ۵. توسعه همکاری بینالمللی و منطقهای: ایجاد روابط با کشورهای صاحب دانش فنی و توسعه مراودات برای دسترسی به فناوریهای پیشرفته در زنجیره تولید فولاد، تجهیزات نیروگاهی، شبکه توزیع و توسعه منابع انرژی میتواند به حل مشکلات موجود کمک کند. ناترازی انرژی یکی از چالشهای اساسی است که صنایع فولادسازی کشور را تحت فشار قرار داده است. با توجه به اینکه صنایع فولاد سالانه حدود ۲۱ تا ۲۸ تراوات ساعت برق مصرف میکنند و ظرفیت واقعی نیروگاههای ایران تنها به ۷۰,۰۰۰ مگاوات میرسد، مشکلات ناترازی انرژی بهوضوح قابل مشاهده است. این مشکل نهتنها بر عملکرد این صنعت تأثیر میگذارد، بلکه میتواند به کاهش رشد اقتصادی و اشتغال در کشور منجر شود. برای مقابله با این چالش، نیاز به برنامهریزی دقیق و هماهنگی بین دولت، بخش خصوصی و سایر هموندان است. با اجرای سیاستهای مؤثر و استفاده از فناوریهای نوین، میتوان به بهبود وضعیت تأمین انرژی و تقویت صنایع فولادسازی کمک کرد. این امر نهتنها به نفع صنعت فولادسازی، بلکه به نفع کل اقتصاد کشور خواهد بود.
ادامه مطلب